گروه منجی درمانی مذهبی به تجربه دريافته است كه بسياری از مخاطبينش، اغلب در طی روند جلسات آموزشی_درمانی خويش با شبهاتی روبرو می‌شوند كه ناشی از نقص اطلاعات ايشان در حوزه دين به خصوص حوزه مهدويت است. وجود اين سوالات قديمی و بی‌پاسخ در ذهن ايشان گاها از سرعت بهبود و كيفيت بهره‌مندی ايشان از دوره می‌كاهد. لذا در اين بخش در حد ضرورت به برخی از اين سوالات متداول پرداخته شده است تا افراد علاقه‌مند پس از مراجعه به آن بتوانند به بهره‌مندی خويش از دوره‌ی مربوطه بيافزايند.

شبهه اول

مدت‌هاست شیعیانی مشغول دعا بر فرج هستند، پس چرا ظهور رخ نداده است؟

پاسخ

نخست اینکه: تنها با هدف درک مطلب و بدون هیچ تعیین وقتی برای ظهور توجه مان را به مثال زیر جلب می­ کنیم (روایات آن کس را که ادعایی مبنی بر اطلاع از ساعت و وقت ظهور می‌کند دروغگو می­‌نامد، لذا ما نیز در اینجا از چنین امری پرهیز کرده‌‌­ایم و چنین ادعایی هم نداریم و تنها با هدف فهماندن مطلب به این شکل مثال آورده‌­ایم)

فرض کنیم قرار بر این بوده است که ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در سال 2050 رخ دهد‌، منتهی به دعای شیعیان و منتظران واقعی خداوند متعال موعد آن را جلوتر انداخته است و به سال 2025 موکول کرده است. درست است که این تنها یک فرض است اما دقت کنیم: از آنجا که ما اکنون در سال 2025 نیستیم و هیچ احاطه‌­ای به حقایق و وقایع این دوران نداریم پس نمی­توانیم استدلال­‌های دقیقی داشته باشیم و برای مثال بگوییم دعاهای ما بی­‌اثر بوده است. چون سال 2025 که هنوز نرسیده است تا ما حاصل تلاش­ها و دعاهای خود و منتظران دیگر را ببینیم. پس با اینکه دعاها اثر خود را گذاشته‌­اند و موعد ظهور هم به تلاش منتظران 25 سال جلو افتاده است ولی من به دلیل محدودیت­‌های وجودی­‌ام از تغییر زمان ظهور بی‌­خبر هستم و لذا به اشتباه برداشتم این است که تلاش­های خودم و دیگران بی­‌اثر بوده­ است. این یکی از اغواهای شایع شیطان است که می­خواهد به این شیوه دعا برای ظهور را بی­‌اثر جلوه دهد و مؤمنین را از انجام این وظیفه‌­ی مهم مأیوس کند. اصلاً از کجا معلوم؟! شاید به دعا و فرج‌خواهی منتظران و مؤمنان گذشته بوده که امروز من و شما دور هم جمع شده‌­ایم و برای رفع غفلت خود و دیگران تلاش می‌کنیم؟ شاید اگر دعای ایشان نبود همین اتفاقات نیک که امروز زمینه­‌ساز ظهور است نه برای من ما نه برای شما رخ نمی ­داد. پس حتماً به دعای مؤمنان و خود امام زمان علیه السلام است که بنده بعد از این همه سال غفلت در جریان این حقایق قرار گرفته‌­ام و موج بیداری راجع به این حقایق در عالم سرعت گرفته است (مراسم راهپیمایی سالانه و میلیونی اربعین از سراسر دنیا، گردهمایی‌های دسته­‌جمعی عظیم مسیحیان مبنی بر درخواست فرستادن منجی‌، تلاش­ها و روشنگری­‌های علما در مجامع دینی کشور و خارج کشور). پس ما یقین داریم دعا اثر دارد. خداوند در قرآن می­فرماید: «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم» (غافر:60). امام صادق علیه السلام: «دعا کن و نگو کار از کار گذشته است.. هیچ دری کوبیده نمی‌شود مگر اینکه روزی به روی کوبنده آن باز می‌شود.» باید دقت شود اگر دعا برای فرج اثر نداشت همه‌­ی معصومین علیهم السلام به دعا برای فرج امر نمی­ کردند؛ چراکه ایشان هیچ­گاه به امری باطل امر نمی­ کنند. در حدیثی از امام زمان علیه السلام آمده است که: من دعاگوی هر مؤمنی هستم که مصیبت جد شهیدم را یاد کند و پس از آن برای تعجیل در فرج و تأیید من دعا کند. چه چیز بالاتر از اینکه ما مشمول دعای امام عصر علیه السلام بشویم؟ در ثانی این حدیث در جواب آن عده­‌ای است که احتمالاً می­ پرسند: چرا ما برای خود کمتر دعا کنیم و برای امام زمانمان بیشتر دعا کنیم؟ آیا اینکه مادر حق خود دعا کنیم بهتر است یا هر روز و ساعت برای امام زمان علیه السلام دعا نموده و خود را در معرض توجه و دعای مداوم اماممان قرار دهیم؟

مطلب دوم در پاسخ به سوال: مدت­هاست شیعیانی هستند که بسیار برای فرج دعا می کنند پس چرا ظهور امام علیه السلام رخ نداده است؟ دقت کنیم که در حدیث شریف: اکثرو الدعا بتعجیل فرج فان فی ذلک فرجکم‌، امام زمان علیه السلام به کثرت دعا اشاره می­فرمایند. یعنی فقط نمی‌­فرمایند دعا کنید بلکه می­فرمایند زیاد دعا کنید. به لحاظ قواعد عربی کثرت به دعا نسبت داده شده است. پس دعا به تنهایی کافی نیست و کثرت و مداومت آن نیز مطرح است. وقتی مادری را زیاد بکوبیم باز می‌شود.

زیاد خواستن امام یعنی در همه جنبه‌­ها امام را وارد زندگیمان کنیم و در طی روز با نیت‌­ها و روش­های مختلف‌ اعلام موضع کنیم که خواسته‌­ی ما ظهور حضرتش است. در قنوت نماز‌، در اعمال روزانه­‌مان‌، در زیارت‌هایمان... با یک بررسی کوتاه در گذشته‌­مان به این بیندیشیم که آیا تا به حال پیش آمده است که تنها و تنها به نیت یک درخواست یعنی فرج‌خواهی به زیارتی برویم؟ آیا تا کنون پیش آمده است برنامه­‌ی یک سفر زیارتی بریزیم و در آن زیارت به­‌طور مداوم فقط فرج حضرت را طلب کنیم؟ آیا پیش آمده است مثلاً شب قدری در زندگیمان به خود بگوییم: من این همه سال همه چیز خواسته­‌ام‌، امسال تصمیم دارم اول و آخر فقط یک حاجت داشته باشم و آن هم نزدیک شدن ظهور امامم باشد؟ پس کثرت داشتن در دعا به این معنی نیست که نعوذ بالله‌، خداوند کریم نیست و یا قصد عطا ندارد و از این دست تصورات و برداشت­های غلط و ناصحیح... بلکه بناست که فرد مصمم از فرد بیخیال تمیز داده شود. تعداد کم دعا (سالی یکبار یا دوبار‌، آن هم بعد از بیان تمام حوائج شخصی در انتهای لیست دعاهایم!) نشانی از کم­‌اهمیتی آن دعا نزد من دارد و عدم صدق ادعای من در مهم انگاشتن درخواستم را می­رساند. بر طبق یک دلیل کاملاً عقلی باید روی ادعای افراد صادق حساب باز کرد نه افرادی که صرفاً مدعی هستند. امام زمان علیه السلام ذخیره‌­ی خداوند است برای اهل زمین. لذا خداوند علیم و حکیم در صورت وجود اقبال قلبی‌، عملی و عمومی در بین انسان‌ها او را ظاهر خواهد کرد، در واقع حکمت خدا چنین حکم می‌کند. یعنی باید دقت داشت که این بدان معنی نیست که خداوند نعوذ بالله منفعل اعمال بندگان است. خداوند فاعل ما یشاء و قادر علی ما یشاء است. خداوند نعوذ بالله نیازمند انتظار فعال من نیست. حکمت و مشیت الهی در اذن ظهور همواره توأم با حریت و سلطنت خداوند است. زمینه سازی در خود و دیگران برای ظهور درجه ایمانی بندگان است: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا؛ روزی که بعضی آیات خدای تو بر آن­ها برسد آن روز هیچ کس را ایمانش نفع نبخشد اگر قبل از آن ایمان نیاورده و یا در ایمان خود کسب خیر و سعادت نکرده باشد» (انعام:158).

مطلب سوم: دعا باید از ته دل باشد‌، همراه سوز باشد و فرج‌خواهی باید جزو اولویت­‌های قلبی ما قرار بگیرد. مطلبی که در بسیاری از ما دیده نمی‌شود. چند نفر از ما به همان شکل که با سوز و آه‌، شفای عزیزمان‌، رفع مشکل فرزندمان و آزادی زندانیمان و... را طلب می­کنیم‌، برای فرج مولایمان صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کرده­‌ایم؟ کمتر دیده می‌شود کسی با اضطرار‌، با جدیت تنها فرج حضرت را بخواهد. اگر آرام‌، کم‌­توان و از سر خالی نبودن عریضه دری را بکوبیم‌، جدیت ما و نیازمان را نمایان نمی‌کند! این نه به این خاطر است که عطا کننده تصمیم به عطا ندارد بلکه به این خاطر است که در ما جدیتی دیده نمی‌شود. دغدغه­‌ی امام زمان علیه السلام و فرج ایشان باید در اوج خواسته‌های قلبی ما قرار بگیرد. اگر این چنین نیستیم باید خودمان را اصلاح کنیم. فرض بگیریم در شرایطی خاص به ناگاه عده‌­ای از کودکان را از پدر و مادرشان جدا می­کنند و سپس به تمام آن­ها تعدادی اسباب بازی هیجان انگیز می­دهند تا مشغول بازی شوند. روزها می­گذرد و به خاطر این مشغولیت­‌ها کودکان سراغی از والدین­شان نمی­گیرند. آن­ها سرگرم بازی هستند و هر از گاهی هم وقتی از اسباب بازی­‌های قدیمیشان خسته می­شوند به جای اینکه سراغ والدینشان را بگیرند‌، گریه و شیون سر می­دهند و اسباب بازی­های جدید را طلب می‌کنند. در مقابل در بین آن­ها کودکی هست که فراغ والدینش همچنان او را می­‌آزارد و متوجه خذلان خویش است‌، راه ناله و زاری و بی­قراری را پیش گرفته و والدینش را می­خواهد. آیا رفتار او متعارف­ و طبیعی­ است یا کودکانی که مشغول بازی هستند و شکایتی هم نسبت به فقدان والدینشان ندارند؟ مشخص است که کودک بی­قرار از سر عاطفه‌، مهربانی‌، معرفت و وفاداری است که همچنان به سمت والدینش شوق دارد و این بقیه‌­ی کودکان هستند که بی‌­وفا از آب در آمده‌اند. امام زمان علیه السلام در بخشی از نامه­‌شان به شیخ مفید می­فرمایند: «اگر شیعیان ما _که خداوند به آن­ها توفیق طاعت و بندگی خویش را بدهد_ در راه وفای به عهدی که بر دوش دارند‌، همدل می­شدند‌، هرگز برکت ملاقات با ما از آن­ها به تاخیر نمی‌افتاد و سعادت دیدار ما به سرعت نصیب آنان می گشت.» مراد از عهد در اینجا بنابر شواهد و قرائن متعدد‌، عهد ولایت و یاری امامان است. لذا اگر درون خودمان نسبت به اماممان احساس عطوفت نداریم و از او دوریم ولی به نظرمان این امری عادی شده است باید هرچه زودتر فکری به حال دلمان بکنیم.

شبهه دوم

چطور است که با گذشت بیش از 1100 سال هنوز امام 313 نفر یار ندارند تا ظهور کنند؟

پاسخ

نکته اول اینکه متن این سوال ، آمدن امام را مشروط به بودن 313 نفر یار حضرت می کند با اینکه این تصور غلط است و ظهور منجی عالم تنها به یک چیز قطعا بستگی دارد و آن هم بودن زمینه و درخواست از سوی مردم برای ظهور وی و آماده بودن ایشان برای درک عدالت و دولت جهانی آن جناب است و به تعداد یاران امام مشروط نیست. در ثانی که 313 نفر تعداد یاران خاص امام هستند. در واقع حلقه‌­ی نخست یاران حضرت و به­‌نوعی به‌­منزله‌­ی کارگزاران دولت مهدوی هستند. درست مثل اینکه یک رئیس جمهور معاونان و استاندارانی برای اداره­‌ی کشورش دارد‌، حضرت نیز کارگزارانی دارند. مگر نه این است که قبل از این که رئیس جمهور با افراد کابینه‌­اش دولتی تشکیل بدهد و بخواهد دولت را اداره کند ابتدا باید از سوی مردم انتخاب شده و رأی بیاورد؟ رأی نیاوردن رئیس جمهور جلوی موفقیت او برای ریاست جمهوری و تشکیل دولت را می‌گیرد. پس می­بینیم که نبود اقبال عمومی (به‌شکلی که بیان گردید‌، مضطرانه و از صمیم قلب) در بین مردم است که غیبت را طولانی کرده و چه بسا که سال‌هاست 313 نفر نیز فراهم آمده­‌اند ولی هنوز چون امام از طرف مردم رأی نمی­‌آورد‌، آن­ها هم همچون امامشان منتظر این هستند که مردم رهبرشان و امامشان را انتخاب و از خدا مطالبه کنند تا آن­ها بتوانند بر سر کار بیایند و دولت عدل الهی تشکیل شود.

همچنین بنابر آنچه از روایات استخراج شده یاران حضرت را سه گروه تشکیل می‌دهند:

  1. ۳۱۳ نفر یاران خاص که در ابتدای ظهور خدمت حضرت اجتماع می‌کنند.
  2.  لشکر و گروه ده هزار نفری که با اجتماع آنان خروج صورت می‌پذیرد.
  3. عموم شیعیان و ارادتمندان که در طول حرکت امام مهدی علیه السلام به ایشان ملحق می‌شوند.

سازمان ملل تا سال ۲۰۲۰ تعداد ۱۹۳ کشور را به رسمیت شناخته است که علاوه بر این تعداد ۲ کشور «فلسطین» و «واتیکان» به‌عنوان عضو ناظر و «تایوان»و «کوزوو» نیز حضور دارند که با وجود دولت مستقل، در شمارش این نهاد بین‌­المللی قرار می‌گیرند. با این حساب ۱۹۷ کشور در آمار رسمی سازمان ملل حضور دارند. اگر برای مثال به فرض برای هر کشور یک رئیس جمهور در نظر گرفته شود که در رأس کار در حکومت امام مهدی علیه السلام در رکاب آن حضرت خدمت خواهد کرد‌، پس عدد 313 نفر فرمانده کاملاً منطقی به نظر می­رسد. از طرفی رئیس جمهور که به تنهایی نمی‌تواند یک کشور را اداره کند و به دست اندرکارانی در استان­ها و دیگر نقاط مختلف کشور احتیاج دارد. پس معلوم می‌شود گروه‌های ده هزار نفری و باقی شیعیان نیز در دولت حضرت فعالیت خواهند کرد و اجماع آن­ها نیز لازم و ضروری است. لذا امام زمان علیه السلام که مطیع‌­ترین بنده­‌ی خداوند است علی‌رغم رغبت شدیدشان به ما شیعیان و امر ظهور‌، مطیع امر خداوند هستند‌، در انتظار به سر می­برند تا زمانی که اقبال عمومی از یک طرف و این تعداد یاران از طرف دیگر محقق شود. بنابراین دلیل عدم ظهور امام زمان علیه السلام تا به امروز نبود 313 نفر یار خاص ایشان نیست بلکه مانع اصلی و اساسی عدم وجود آمادگی مورد نیاز در مردم است.

شبهه سوم

من حاجاتم را مستقیم از خود خدا می‌خواهم. چه نیاز است به مشهد بروم و با زیارت تکه‌ای فلز (منظور ضریح مطهر امام رضا علیه السلام) حاجتم را از خدا بخواهم؟ این یعنی برای خدا شریک قائل شده ام.

پاسخ

پاسخ: با کمی دقت در متن سوال متوجه می­ شویم که خود سوال در ذات خودش پر از اشکال است. مثلاً چه کسی گفته است ما وقتی به زیارت می­ رویم فقط با قصد حاجت­‌خواهی زیارت می­ کنیم؟ و یا چه کسی جلوی ما را گرفته است که از خدا حاجاتمان را طلب کنیم؟ به علاوه این کوته ­فکری فرد سوال کننده است که می‌­پندارد من به زیارت ضریح می­ روم؟ ضریح تنها نشانه‌ای در آن مکان یعنی مرقد مطهر امام معصوم علیه السلام است و ما ضریح را نمی ­پرستیم و این اتهامی باطل است. اگر چنین بود ما در زیارات باید ضریح و فلز را مخاطب قرار می­دادیم نه امام معصوم را! متأسفانه سوالات مشابه این چنینی بسیار رواج یافته است و دست هزاران هزار جوان معصوم و پاک‌ را از دامن اهل ‌بیت علیه السلام کوتاه کرده است. شاید در کلاس‌های امام‌­شناسی و اعتقادی‌، اساتید ساعت ­ها وقت را به این موضوع و پاسخ به آن اختصاص دهند ولی اینجا کلاس اعتقادی نیست و فرصت آن دست از آموزه­‌ها نیز وجود ندارد. ما در اینجا در صدد آن هستیم که شبهه‌های اساسی و بسیار رایجی که موانع زیادی بر سر عمق گرفتن اعتقادات ما ایجاد کرده و سد محکمی برای ارتباط با امام زمان علیه السلام شده است را پاسخ دهیم و کمک کنیم این ارتباط هر چه زودتر بازآفرینی شده و ارتقاء یابد. 
پاسخ اول: در پاسخ اولیه به این سوال باید گفت ما در نماز‌های پنج­گانه بدون هیچ واسطه‌ای فرصت شرف‌­یابی به حضور خداوند متعال را داریم. پس این تصور کاملاً غلط است که ما مستقیماً نمی­توانیم سراغ خداوند برویم لذا این شبهه از ریشه کاملاً بی‌­پایه است. خوب است بدانیم که فرقه‌های انحرافی از کوتاهی شیعیان در کسب معرفت به مذهبشان بهره جسته‌­اند و این شبهات را در جامعه رواج داده‌­اند. هدف هم این بوده که باور ما به حضرات کم شود‌، به امام عصر علیه السلام  اعتقاد نداشته باشیم تا نهایتاً امید به ظهور منجی هم در ما شکل نگیرد و اماممان را طلب نکنیم؛ چرا­که گفتیم کلید اصلی ظهور همین فرج‌خواهی انسان‌هاست. لازم به ذکر است برخلاف تصور بسیاری از افراد‌، این نیرنگ­ها تنها شامل حال ما شیعیان نمی‌شود بلکه دیگر مردم جهان از جمله مسیحیان نیز که باور به بازگشت حضرت عیسی علیه السلام در آخرالزمان دارند و ظهور منجی را از خداوند طلب می‌کنند در معرض سوء قصد از جانب فرقه‌های انحرافی دیگری هستند که بر پایه‌ی ضعف‌های ایشان طرح­ ریزی شده است. فِرَق مذهبی متعددی با رویکردهای شیطان­ پرستی و دین ستیزی در دنیا به وجود آمده است. وهابیت فرقه‌ی خاصی است که در آن زیارت قبور و تقدیس ائمه علیه السلام را به منزله‌ی شریک قائل شدن برای خدا می­داند.
حال برای رفع این شبهه و پاسخ عقلی به آن به مثال‌های زیر توجه کنیم:        
اداره برق بر درب منزل هر یک از ما یک تیر برق قرار داده است و توسط یک کنتور برق بخشی از برق تولیدی خودش را در اختیار ما قرار می­دهد تا ما از آن برای مصارف متعدد و مختلف بهره ببریم. برای روشنایی‌، لباس­شویی و ظرف شویی و ... ما مالک و صاحب اختیار برق و پریزهای منزلمان به حساب می ­آییم. هر موقع بخواهیم از هر پریز برق و یا چلچراغی بهره‌مند می­شویم و اگر هم کسی بیاید و بخواهد از برق ما استفاده کند از ما کسب اجازه می‌کند چون ما را مالک و صاحب اختیار برق منزلمان می­داند. از طرفی اگرچه به ظاهر از نظر ما و مهمانانمان، خودمان مالک و صاحب اختیار برق به حساب می­‌آییم اما مالک حقیقی برق منزل ما و همچنین تمام منطقه‌، اداره برق است و اگر به دلایلی صلاح بداند برای مثال در تابستان برای کنترل مصرف منطقه می‌تواند برق منطقه و خانه‌ی ما را ساعاتی قطع کند و عملاً هیچ کاری از ما ساخته نیست. حال اگر وقتی برق ما قطع شود و مهمانمان به ما اعتراض کند به او می­گوییم: مهمان گرامی‌، درست است که من صاحب این خانه هستم و در تمام ساعات روز هر اندازه بخواهم از برق استفاده می­کنم ولی واقعیت این است که مالک و مسئول اصلی برق منزل من اداره برق است نه من. این اداره برق است که تصمیم اول و آخر را می­گیرد. پس ما که ساعت­ها و روزها به ظاهر در منزلمان تصمیم‌گیرنده‌ی این بودیم که چه چراغی را روشن یا خاموش کنیم، اکنون مشخص شد که یک قدرتی با مالکیت برتر بر ما احاطه دارد. به بیانی برق به صورت عاریتی نزد ماست و ما صاحب مطلق آن نیستیم. اینکه به ما امکاناتی عاریتی در عین حفظ قدرت ریاست از جانب اداره برق داده شده است معنی این را نمی‌­دهد که ما با اداره برق شریک هستیم. وقتی خداوند متعال به خواست خود قدرت­‌هایی را به ائمه علیهم السلام عطا فرموده است اصلاً معنی این نمی­دهد که ایشان در این امور با خداوند شریک هستند.   
دقت کنیم که خداوند متعال در محول کردن امور به ائمه‌ی اطهار علیهم السلام به هیچ عنوان نعوذبالله از سلطنتش پایین نیامده است. لازم است ما این مطالب را تا همین اندازه هم که شده بیاموزیم تا در مواجهه با شبهه‌­افکنی­ ها بدانیم قضیه آن طور‌ها هم که روشن­فکر­نماها می‌بافند نیست! دیگر ساده از روی این صحبت­ها نگذریم و یا بر روی عقایدمان اثر منفی نگذارد و حداقل به دنبال پاسخش باشیم. برای خداوند نعوذ بالله تقسیم روزی بین خلایق کار سختی نبوده است که شریک لازم داشته باشد (در آیه الکرسی به این امر اشاره شده: کرسی او آسمان­ها و زمین را در برگرفته و نگهداری آن­ها بر او دشوار نیست) بلکه خداوند متعال تنها از سر فضل و عطوفت بر بندگانش، برای اینکه من و شما به واسطه‌ی این نظام املکیت با الگو‌های شایسته‌ی بندگی ارتباط مداوم داشته باشیم ما را به بهانه‌های گوناگون بر در خانه‌ی معصومین علیهم السلام راهنمایی کرده است. در ثانی با این کار خداوند بر بندگان شایسته‌ی خود منت گذاشته است و آن­ها را عزت بخشیده و کرامت داده است. پس خداوند صلاح ما را قصد فرموده است. پروردگار عالمیان در دنیا نظم و اصولی را وضع کرده است (دقت کنیم گفتیم اصولاً ما هیچ­گاه به اصول وضع شده در سازمان­ها‌، ارگان­ها و یا رؤسای شرکت‌های خرد و کلان ایرادی وارد نمی­کنیم اما زیاد اتفاق میفتد که به بزرگ‌ترین وضع­‌کننده‌ی هستی یعنی خداوند و قوانین وضع شده‌اش ایراد‌های متعدد وارد می‌کنیم). خداوند طبق اصولی که وضع فرموده است برترین خلق خود را یعنی رسول اکرم صلی الله علیه و آله (به بیانی شاگرد ممتاز کلاس عوالم) و خاندان مطهرش را به‌عنوان تقسیم کننده‌ی نعمت­ها تعیین کرده است و به ایشان زیر نظر خودش‌، اختیاراتی داده است. اعطای این اختیارات به آن­ها قدرت مطلقه‌ی خداوند را زیر سوال نمی‌برد. وجود مبارک معصومین علیهم السلام به واسطه‌ی بندگی بی‌چون و چرا و اطاعت خداوند متعال چنین مقامی را نزد خدا پیدا کرده‌­اند که خداوند به ایشان تحت سلطنت خود‌، اختیاراتی عطا فرموده است.  ائمه‌ی اطهار علیهم السلام در هیچ دعا و یا آموزه‌ای در هیچ حدیثی ابداً ادعای استقلال در دارایی­ ها و توانمندی‌هایشان نمی‌کنند یا قدرتی را به خود نسبت نمی­دهند. ابداً! برای مثال حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در مناجات سحر مسجد کوفه‌ی خود‌، بارها خویشتن را فقیر درگاه الهی معرفی می­نماید. فراز‌هایی از مناجات حضرت امیر المؤمنین علیه السلام: «مولای یا مولای .. انت الغنی و انا الفقیر ... و هل یرحم الفقیر الا الغنی ؟ مولای یا مولای انت المولی و انا العبد...» پس به روشنی مشخص گردید اظهار ارادت و دوستی با خاندان پیغمبر صلوات علیه و آله نه‌تنها منافاتی با اینکه ما نزد خدا برویم ندارد بلکه توصیه خود خداوند متعال است. در تمامی زیارت‌های اماکن متبرکه‌، محتوای زیارت­ها به نحوی است که فرد زائر ابتدا نزد امام معصوم علیه السلام اظهار ارادت می‌کند و اقرار می‌کند که وی بنده‌ی شایسته خداوند بوده است (شاگرد زرنگی بوده است) و سپس فرد در اکثر ادعیه‌­ها درخواست‌های خود را از خداوند متعال طلب می‌کند... این درخواست‌ها تماماً با لفظ اللهم (یعنی خدایا از تو می خواهم ... ) شروع می‌شود. لذا نزد بندگان شایسته‌ی خداوند رفتن و با آنها أنس گرفتن‌، قصد و منظور اکید خداوند متعال بوده است و در این روش و شیوه‌ی توصیه شده نیز مقصودی نهفته است. خداوند اراده فرموده است این اختیارات را در نزد امام معصوم علیه السلام قرار دهد‌، من را دعوت کند تا نزد او بروم چون من به موازات آن که نزد امام معصوم می­روم ناخوداگاه از شیوه‌ی رفتاری و بندگی او الگو برداری می­کنم. 
لازم به ذکر است که شبهه‌ی پاسخ داده شده یکی از شایع­ترین و اساسی­ ترین شبهه‌های وارده از سوی فرقه وهابیت به مذهب تشیع است که متأسفانه علی‌رغم وجود پاسخ‌های بسیار ساده و عقلی‌، در بین شیعیان بسیار رواج یافته است و ایشان را منحرف ساخته است «قُل لا أَسأَلُكُم عَلَيهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَّةَ فِي القُربى: بگو: «به ازاى آن [رسالت‌] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى درباره خويشاوندان» (شوری:23). 

و در آخر باید بگوییم: جناب وهابی محترم ، اگر زیارت امام رضا علیه السلام را زیارت ضریح می پنداری و شرک معرفی می کنی ، چرا مرقد مطهر رسول اکرم صلوات الله علیه و آله و ضریح مبارکشان را منهدم نمیکنی بلکه زیارت هم میکنی؟! فقط ضریح 4 معصوم بقیع علیهم السلام شرک است و فلز ضریح آقا رسول الله صلوات الله علیه و اله در چند متر آن طرف تر شرک نیست؟! 

فایل صوتی

شبهه چهارم

راست است که وقتی امام می‌آیند بسیاری از ما را گردن می‌زنند؟

پاسخ

در پاسخ به این سوال لازم است چند مطلب روشن شود. یکی از آن­ها تمیز دادن تعابیری است که به اشتباه یکسان انگاشته می‌شوند.

واژه «آخرالزمان» با واژه «عصر ظهور» یکسان نیستند. واژه آخرالزمان تعبیری است که از بعد دوران رسالت رسول اللّه صلی الله علیه و آله آغاز شده است. مطابق حدیثی که از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده است که آن حضرت در حالی که به انگشت سبابه و وسط خود اشاره می­ کردند فرمودند: «أنا والسّاعة کهاتین؛ من و قیامت مانند این دو انگشت هستیم» یعنی پشت سر هم هستیم، یعنی من که آمدم آستانه قیامت است. آنچه از علائم که برای آخرالزمان گفته شده علائمی است که برای قبل از ظهور است و در نتیجه واژه آخرالزمان به حسب واژه لغوی یقیناً شامل عصر ظهور نیز می‌شود. ولی همه علائم و مشخصه‌هایی که در احادیث برای واژه آخر­الزمان آمده بر دوران قبل از ظهور منطبق است بنابراین آخر­الزمان عصری است که از زمان رسول اللّه صلی الله علیه و آله آغاز شده و تا کنون ادامه دارد. به تعبیری واژه آخرالزمان مقولٌ بالتّشکیک است؛ یعنی هر چه از زمان می­گذرد عنوان آخرالزمان بر آن منطبق است. ولی این انطباق تنها شامل دوران قبل از ظهور می‌شود و در نتیجه آنچه به‌عنوان «اشراط الساعة»، در تعبیر اهل سنت و «علائم ظهور» در تعبیر اهل ‌بیت علیهم السلام آمده بر آخرالزمان منطبق است و انتهای آن با ظهور است. اگر چه زمان ظهور نیز بخشی از آخر­الزمان است ولی کاربرد این تعبیر بیشتر از عصر رسالت تا قبل از ظهور است. عصر ظهور طبعاً آغاز مشخصی دارد. در شب بیست و سوم ماه رمضانی که بین زمین و آسمان منادی الهی ندا می‌کند که: «‌ای اهل عالم بقیة اللّه آمد»، از آن لحظه عصر ظهور آغاز می‌شود. منتها ظهور مقدماتی دارد که از شب بیست و سوم ماه رمضان آغاز می‌شود و تا دهم ماه محرم (روز عاشورا) سال بعد که روز قیام جهانی است ادامه می­یابد. در واقع عصر ظهور از همان لحظه ظهور آغاز می‌شود ولی عصر فرمانروایی و حکومت جهانی آن حضرت از زمانی آغاز می‌شود که حضرت مهدی علیه السلام از مکه معظمه به مدینه تشریف می­‌آورند و دوباره از مدینه به مکه بر­می­گردند و از آنجا به همراه سیصد و سیزده نفر اصحاب خاص خود، بیش از ده­‌هزار نفر از شیعیان و پنج هزار فرشته در حالی که حضرت جبرئیل علیه السلام در سمت راست و حضرت میکائیل علیه السلام در سمت چپ آن حضرت حرکت می‌کنند به کوفه تشریف می‌­آورند و این شهر را به‌عنوان مرکز حکومت خود انتخاب می‌کنند. اگر چه در مورد زمان این انتخاب به صراحت مطلبی در احادیث نقل نشده ولی آنچه برآورد شده حدود دو ماه بعد از ظهور است. عصر ظهور تعبیر شفاف و روشنش مربوط به روزهایی است که حضرت مهدی علیه السلام در کوفه مستقر می‌شوند و لشکرها را از آنجا به سراسر عالم می‌­فرستند. این عصر از این زمان آغاز می‌شود و سیصد و نه سال ادامه پیدا می‌کند. مطابق روایات صحیح، مدت حکومت آقا بقیة اللّه علیه السلام سیصد و نه سال است، به تعداد سال­هایی که اصحاب کهف در غار بوده­‌اند. بعد از آن دوران رجعت آغاز می‌شود. این دوران اگر چه تداوم دوران ظهور است، اما ما معتقدیم که عصر ظهور همان سیصد و نه سالی است که دوران فرمانروایی حضرت بقیة اللّه علیه السلام است. در احادیث فراوانی که در مورد آخر­الزمان وارد شده هیچ مدحی دیده نمی‌شود. برخلاف دوران ظهور که دوران گسترش فرهنگ، تمدن، پیشرفت، آرامش، آسایش، وفور نعمت و نزول باران­های رحمت است، دوران آخر­الزمان به‌عنوان دوران قبل از ظهور، سراسر هرج و مرج، فتنه، تشویش، اضطراب، نگرانی، آشوب، حق‌­کشی و تبعیض است و اگر بارانی هم می‌بارد باران نکبت، عذاب و مشکلات است نه باران رحمت. بنابراین این دو عصر با هم فرق اساسی دارند. گذشت زمان راه را باز و هموار می‌کند و موجب می‌شود که مردم تشنه عدالت شوند. وقتی مردم تشنه عدالت شدند زورمندان هم راه نجات را تنها در تسلیم و پیروی می­دانند. اگر هم تسلیم نشدند آن موقع آنها را وادار به تسلیم می‌کنند. امام مهدی علیه السلام، براساس روایات، با قدرتی می‌­آید که رعبش تا مسیر یک ماه در دل­ها نفوذ می‌کند، همه زورمندان از آن حضرت می­ترسند و در مقابل ایشان تسلیم می­شوند. با این مقدمه نشانه‌ها در احادیث به نشانه‌های آخرالزمان و نشانه‌های عصر ظهور تقسیم می‌شود و بیشتر احادیثی که وجود جنگ و خون­ریزی را مطرح می‌کنند مربوط به دوران آخر­الزمان است نه عصر ظهور (این همه جنگ در عالم که هر روز جان صدها بی­گناه را می‌گیرد مصداق همین نشانه‌هاست). از طرفی طبیعی است که در هنگام قیام حضرت پیروان شیطان هم به پا می­‌خیزند و با ایشان پیکار می‌کنند و برخی تسلیم نمی­شوند و باید با آن­ها پیکار کرد. البته آنچه در روایات آمده است دال بر این است که مردم ادیان مختلف در دنیا با اتکا به عقل‌های خود پس از شنیدن ندای حق به سرعت دعوت ایشان را می­پذیرند و دسته دسته به حضرت می­پیوندند.

شبهه پنجم

امام زمان علیه السلام بنا به تقدیر الهی از دیدگان غایب گشته و هر وقت خداوند اراده کند ظهور کرده و جهان را اصلاح خواهد نمود و دعای ما هیچ تأثیری در تعجیل زمان ظهور ندارد.

پاسخ

در جواب باید گفت اگر ظهور ایشان به درخواست یکپارچه مردم بی ارتباط بود پس چرا حضرات معصومین علیهم السلام تا این حد به دعا برای تعجیل در فرج حضرت مهدی علیه السلام تأكید و سفارش فرموده­‌اند؟ قرآن کریم در آیه زیر به یک سنت الهی تأکید فرموده است: «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد مگر آنکه خود چنین تغییری را در درونشان انجام دهند» لذا وجود امام معصوم علیه السلام که بالاترین نعمت خداوند به بندگانش است و واسطه تمام نعمت‌های الهی به مخلوقات است، زمانی ارزانی می­ گردد که بندگان درک پذیرش ایشان را بیابند. در بسیاری از تشرفات و احادیث از ناحیه‌ی مقدسه به این اصل مستقیما اشاره شده است که حضرت از سوی شیعیان خواهان واقعی کمی دارند و مطالبه‌ی کافی در بین آن­ها برای فرج‌خواهی نیست. یک بزرگی نقل می­ کرد: روزی در حرم امام هشتم علیه السلام پیرمرد سالخورده‌ای با گریه و زاری برای جوانان سخن می­ گفت. او می­ گفت که حضرت ولی عصر علیه السلام را در خواب دیده است و حضرت با حالتی گله‌­مند فرموده­‌اند: همین جوانان پاک و مؤمن که خدمت حضرت امام رضا علیه السلام مشرف می­ شوند اگر به اندازه‌ای که به تیم فوتبال­شان علاقه دارند به من و امر ظهورم علاقه داشتند ظهور من انجام گرفته بود. تا به حال دقت کرده‌­ایم طرفداران جوان فوتبال چطور تیمشان را تشویق می‌کنند؟ چه غیرت و شور و هیجانی برای برنده شدن تیم­شان از خود نشان می‌دهند؟ هنگام‌ مسابقات همه جا و هر لحظه حرف از تیم فوتبال مورد علاقه‌­شان است. در کوچه و بازار و منزل‌، عشق به تیم فوتبالشان چشمشان را کور کرده و سینه چاک می‌کنند. آیا امام زمان علیه السلام در بین جوانان اطراف ماچنین جایگاهی دارند؟ از اصبغ بن نباته نقل شده: از امیرالمؤمنین علیه السلام شنیدم که می­فرمود: «صاحب این امر (حضرت مهدی علیه السلام) شرید (رانده شده)، طرید (کنار گذاشته شده)، فرید (تک) و وحید (تنها) است». شرید: رانده شده از مردمی که آن حضرت را نشناختند و قدر وجود نعمت او را ندانستند. طرید: به کسی اطلاق می‌شود که کنار گذاشته شده است. امام زمان علیه السلام به راستی در این زمان طرد شده هستند؛ چراکه قدر و منزلت ایشان آن­گونه که باید دانسته نمی‌شود و مراتب شکر­گزاری عملی در برابر این نعمت عظیم الهی به‌­طور شایسته ادا نمی­ گردد. تا جایی که مردم ولی نعمت خویش را کنار گذاشته­‌اند و آگاهانه یا ناآگاهانه ایشان را با قلب و زبان و عمل خویش طرد کرده­‌اند. امام مهدی علیه السلام فرمودند: فَلیعمَل کلُّ امرِی مِنکم مَا یقرُبُ بِهِ مِن مَحَبَّتِنَا؛ هر یک از شما باید کاری کند که به سبب آن به محبت ما نزدیک شود...

شبهه ششم

آیا این درست است که عده‌ای می‌گویند : زمانی ظهور امام زمان علیه السلام رخ می دهد که دنیا پر از ظلم و جور شده باشد. پس باید برای مهیا کردن زمینه ظهور به گناه و فساد بپردازیم؟

پاسخ

پاسخ : روایتی داریم با این مضمون: «یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً» که به این صورت معنی شده: حضرت مهدی زمین را پر از عدل و داد می‌کند همان­طور که پر از ظلم و جور شده است. اما متأسفانه یک برداشت اشتباهی از روایات معصومین علیهم السلام صورت گرفته است به این شکل که عده‌ای با نگاهی ابتدایی می ­گویند: عدالت مهدوی محقق نمی‌شود مگر اینکه زمین پر از ظلم و جور باشد پس باید چنین اتفاقی بیفتد و نتیجه می‌گیرند که نباید جلوی ظلم را گرفت و حتی خودمان هم باید ظلم و گناه کنیم؛ این برداشت ناصحیح است؛ چراکه پر شدن زمین از ظلم به معنای پر شدن آن از ظالمان نیست. این پر شدن ظلم یعنی مردم همه مشتاق عدالتند اما عده‌ای مستکبر در حال ظلم و ستم­ هستند و برای همین اعتراض مردم برانگیخته می‌شود. این در حالی است که یک منتظر واقعی باید طالب عدل و برقراری عدالت باشد، یک منتظر واقعی باید امام خود را بشناسد و برای آنچه امامش می­گوید عمل کند. بنابراین در هیج جامعه‌ای نباید این تفکر را پذیرفت که زمینه ظهور ظلم فراوان است، بلکه کاملاً برعکس، آمادگی برای ظهور یعنی همه‌ی مردم برقراری عدل و داد را بخواهند، همه­‌ی اقشار جامعه خواهان برقراری محبت و عدالت شوند. در روایت اماممان می­ فرمایند: دعا بسیار کنید تا فرج اتفاق بیفتد، یا بهترین اعمال امت من انتظار کشیدن برای فرج است. در هیچ روایتی نداریم که جایی گفته شده باشد ظلم و فساد کنید تا فرج نزدیک شود. شیعیان باید با مطالعه و اندیشه به حقیقت این موضوع پی ببرند که برداشت­ های نادرست از برخی روایات باعث تفکرات نادرست درباره ی موضوع ظهور شده است. پس روشن می‌شود که مطالعه و درک صحیح روایات تا چه حد می‌تواند ما را از انحرافات احتمالی حفظ کند. ان‌شاءالله.

فایل صوتی

شبهه هفتم

وقتی صحبت از ظهور به میان می‌آید برخی می‌گویند: امام زمان علیه السلام به این زودی‌ها نمی‌آید!

پاسخ

بایست گفت اینگونه اظهارنظرها خلاف روایات متعددی است که به ما امر می‌کند هر صبح و شام منتظر فرج باشیم و تأکید می‌کند که ظهور به­‌طور ناگهانی و زمانی که مردم گمان نمی‌برند صورت خواهد گرفت.

پاسخ: اولاً محبت و علاقه به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اقتضا می‌کند که ما ظهور را دیر نپنداریم. به علاوه روایات ما را از فال بد زدن نهی کرده و در عوض توکل و گمان نیکو داشتن به خداوند تبارک و تعالی را تأکید کرده است. چنانکه رسول‌اللّه صلی الله علیه و آله فرموده‌اند: «إنَّ اللّهَ يُحِّب الفال الحسن؛ به­‌راستی که خدا، فال نیک را دوست دارد»
امام کاظم علیه السلام نیز فرموده‌اند: «فَلَوْ قِيلَ لَنَا إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ لاَ يَكُونُ إِلاَّ إِلَى مِائَتَيْ سَنَةٍ أَوْ ثَلاَثِمِائَةِ سَنَةٍ لَقَسَتِ اَلْقُلُوبُ وَ لَرَجَعَ عَامَّةُ اَلنَّاسِ عَنِ اَلْإِسْلاَمِ وَ لَكِنْ قَالُوا مَا أَسْرَعَهُ وَ مَا أَقْرَبَهُ تَأَلُّفاً لِقُلُوبِ اَلنَّاسِ وَ تَقْرِيباً لِلْفَرَجِ؛ اگر به ما بگویند این امر (ظهور) تحقق نمی‌پذیرد، مگر بعد از دویست یا سیصد سال و آن را دیر ببینیم دلـ­ها دچار سختی و قساوت گردد؛ ولیکن بگوئید چه زود است چه نزديک است تا بدين گونه دلـ­های مردم انس گيرد و فرج نزديک ‌‏شود.»

در جلسات به طور مفصل بحث خواهد شد که چطور توجه به امر ظهور امیدساز است و به شکلی کاملا کاربردی نتایج روان شناختی این رویکرد توسط درمانجویان در طی دوره تجربه می گردد. 

شبهه هشتم

اگر من بمیرم و دوران ظهور رو نبینم چی؟ آن وقت دعاهای من چه فایده‌ای دارند؟

پاسخ

اساساً درک ما از دوران ظهور مهم ترین موضوع نیست‌، بلکه آنچه که مهم است این است که ما در قیامت وقتی در مورد ولایت ائمه علیهم السلام مورد سوال قرار می‌گیریم حرفی برای گفتن داشته باشیم و یا دست خالی و خسارت زده نباشیم. به آیات زیر دقت کنیم:

 ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ : سپس در آن روز [همه شما] از نعمت­ها [ي الهي] بازپرسي خواهيد شد (تکاثر: 8)

در روایتی ذیل این آیه از امام صادق علیه السلام آمده است : به خدا قسم نعمت خوردنی و نوشیدنی نیست بلکه نعمت ولایت ما اهل‌بیت(علیهم السلام) است.

از طرفی دیگر خداوند در بسیاری از آیات قرآن به این نکته اشاره دارد که شما انسان‌ها بیشتر بحث تان روی دنیاست،  اما موضوع اصلی آخرت است.

بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى: (اعلی:16و17)

بلکه شما زندگی دنیا را ترجیح می‌دهید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است.

می­ بینیم که این ترجیح دادن دائمی دنیا بر آخرت در این اغوا هم جلوه­ گر شده است. یعنی آنچه که مورد بحث است دست پر بودن ما در آخرت است (در امر یاری حضرت) ولی انسان دنبال نتایج دنیوی این توصیه‌­هاست و از همین رو به اشتباه خیال می‌کند اگر دوران ظهور را نبیند ضرر کرده است.

البته که در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است فردی که منتظر واقعی باشد در زمان ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف اجازه‌ی رجعت کردن دارد.

شبهه نهم

من کجا و یاری امام عصر (علیه السلام) کجا؟! یاری ایشان مختص افراد خاص است نه من!

پاسخ

بسیار طبیعی و وجدانی است که ما خود را لایق چنین توفیق و مقامی نیابیم و شیطان درست از همین ناحیه ما را مأیوس می کند. در پاسخ باید گفت: چنین یأسی زمانی رخ می­ دهد که ما وجود چنین فرصتی را به لیاقت خود نسبت بدهیم در صورتیکه امر یاری امام زمان علیه السلام فضلی از سوی خداوند متعال است. اعتقاد ما بر این است که هر خیری در زندگی ما از ناحیه­‌ی خداوند متعال، به تأیید و امضای امام زمان علیه السلام رخ می­ دهد. لذا آموختن شیوه­‌های یاری امام عصر علیه السلام و به دنبال آن رهایی از افسردگی ها­‌ و رنج­ ها به­‌منزله‌­ی دعوت­نامه­‌ای از سوی ساحت مقدس ایشان است. حضرت به این شکل ندای «هل من ناصر ینصرنی؛ آیا کسی هست که مرا یاری دهد؟» را به گوش ما رسانده­‌اند. لذا انکار این حقیقت از سوی ما و رد دعوت ایشان دقیقاً خواسته‌­ی شیطان است و به نحوی خط بطلان کشیدن بر انتخاب حضرت ولی عصر علیه السلام و بی­‌تفاوتی نسبت به دعوت ایشان محسوب می گردد. پس مراقب باشیم که این فرصت را به راحتی از دست ندهیم.

در ثانی خداوند متعال در قرآن به منظور مقابله با این روش ناامید ­سازی شیطان علیه بندگان خویش آیه‌­ی بسیار تکان دهنده­‌ای نازل فرموده است. شیطان با تکیه بر گناه بندگان را از رحمت خداوند ناامید می­‌سازد اما خداوند در پاسخ می­فرماید:«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛ بگو:‌ای بندگان من که [با ارتکاب گناه] بر خود زیاده­‌روی کردید! از رحمت خدا نومید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را می‌­آمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است» (زمر: 53)

مطلب بعدی اینکه: امام سجاد علیه السلام در روايتى اهل­‌بيت پيامبر صلى الله عليه و آله را به كشتى نجات­‌بخشى كه در گرداب­‌هاى بى‌­پايان در امان است تشبيه فرموده و سپس وضعيت دسته­‌هاى گوناگون افراد را چنين توصيف می‌فرمايند:«المُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ‌، وَ المُتَأخِّرُ عَنهُم زَاهِقٌ‌، وَ اللّازِمُ لَهُم لاحِقٌ؛ پيشى‌­گيرندگان بر آنان از دين بيرون رفته­‌اند و باز­ماندگان از آنان‌، نابود شده‌­اند و هم­گامان با آنان‌ به مقصود رسيده­‌اند». در صورتیکه ما بر تشخیص امام زمان علیه السلام مبنی بر انتخابِ ما برای یاری ایشان و توفیق یادآور شدن این حقایق دست رد بزنیم، درست به­‌منزله­‌ی این خواهد بود که نظر خویش را بر نظر امام حی‌، ولی و سرپرست خود مقدم دانسته‌­ایم و این همان چیزی است که ما از آن برحذر شده­‌ا‌یم. تصور کنیم به فردی فقیر‌، نحیف و ناتوان در قبال تلاش­ها و موفقیتش در یک حوزه­ ی خاص هدیه‌­ای متمایز تعلق گیرد. فکر می کنید او در هنگام دریافت هدیه می­گوید: می­دانید آخر من فقیرم‌، ضعیفم، من فلان و بهمانم... پاداشم را نمی­خواهم آن را به کس دیگری بدهید؟...چنین رفتاری محال است. شخص با بی­‌توجهی به نقصان­هایش تنها هدیه‌­­اش را می­قاپد و کیف هم میکند که عجب فرصت نابی. اگر کسی هم از اوبخواهد تا از دریافت پاداشش منصرف شود وی محال ممکن است آن را مفت به کسی بدهد. این مطالب به عنایت امام زمان علیه السلام بر ما عرضه شده لذا شایسته است که خداوند را برای این نعمت شاکر باشیم.
از جمع این سه مطلب پوچ بودن این شک و شبهه نیز تبیین گردید.

فایل صوتی

شبهه دهم

در زمان سلام به امامم احساس اضطراب و دل آشوب می کنم، نمی دانم چرا مدام می‌ترسم اتفاق بدی بیافتد...با دیگر امامان این حس را ندارم و فقط با امام زمان علیه السلام این دلهره سراغم می آید.

پاسخ

ریشههای قرآنی: شیطان در آیه 16 اعراف بعد از اینکه به دلیل تکبر ورزیدنش از درگاه خداوند رانده شد قسم یاد کرد که سر راه مستقیم فرزندان آدم علیه السلام خواهد نشست. «قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ؛ شیطان گفت که چون تو مرا گمراه کردی من نیز البته در کمین بندگانت در سر راه راست تو می‌نشینم» امام صادق علیه السلام می­ فرمایند: صراط مستقیم در اينجا على بن ابى طالب است (يعنى ولايت آن حضرت). با استنادات قرآنی متوجه می­ شویم که تا چه حد شیطان سر موضوع نزدیکی و اطاعت انسان از ولی امر خویش دشمنی می ­ورزد. به این مثال توجه کنیم: در زمین فوتبال وقتی یک بازیکن مهاجم در موقعیت خوبی قرا می گیرد و نزدیک شده است تا گل خود را به ثمر برساند روی او تکل می روند و او را زمین می زنند. درست است؟ آیا اگر بازیکن از دروازه دور باشد روی او تکل می روند؟ خیر. چون خطر جدی ای برای حریف محسوب نمی شود. دوستی و یاری امام گلی­ ست که ما باید در دنیا بزنیم و درست اینجاست که محتمل است مورد تکل شیطان قرار بگیریم. یکی از نمودهای ظاهری ممانعت شیطان در نزذیکی به امام عصر علیه السلام ایجاد دلهره‌­ی بی­‌مورد موقع سلام به آن ساحت است. ابزار شیطان برای حمله به ما طبق قرآن ایجاد وسوسه در دل یا دادن وعده­ ی غم است. با آگاهی از دشمنی دیرینه‌­ی شیطان می­ توانیم راحت­ تر بر احساس سردی و یا دلهره­ مقاومت ­کنیم و به سلام دادن مدام و درد­ دل با اماممان ادامه دهیم. دقت کنیم ممکن است در مواجهه با زیارات دیگر ائمه علیهم السلام درمانجو چنین دلهره ای را گزارش نکند، اما با امام زمان علیه السلام چنین تجربه ای را گزارش می کند.چرا؟ چون دوستی و شناخت امام زمان هر فرد می تواند او را به سمت زندگی عملی هدایت کند و فرد به هدف خلقت ش نزدیک و نزدیک تر شود که این خواسته ی شیطان نیست. درباره این تفاوت ها در جلسات درمان به دقت صحبت و بحث می شود.

ریشه­‌های روانشناختی: انسان به دلیل معرفت فطری که به امام دارد وقتی سراغ امامش می­ رود گویی که از هجمه­‌ی اعمال خود در برابر آن حضرت شرمسار است و به اشتباه قضاوت نادرستی در ذهنش رخ می­ دهد که گمان می‌کند ممکن است آن بزرگوار بر او سخت بگیرد یا از او دلخور باشد و او را شماطت کند و خلاصه امام را به اشتباه با داده‌های ذهنی خودش تصویر می‌کند و همین امر باعث اضطراب او می­­ شود. مهربانی امام نسبت به ما از مادر و پدر بیشتر است و اینکه ما به‌سوی اماممان رو کرده­‌ایم به مراتب برای امام دلچسب‌­تر و مهم­تر از هجمه‌­ی اشتباهاتمان است. درست مثل پدر یا مادری که فرزندش اگر سال­ها هم در حق او کوتاهی کند وقتی فرزند به او رو می‌کند والد تنها شعف این آشتی را دارد و آغوشش را برای او باز می‌کند و ابداً موضوعات گذشته را پیش نمی­ کشد و محبت و بخشش او فراتر از این­هاست. از طرفی انسان چون به اعمال خود اشراف دارد (بل الانسان علی نفسه بصیره؛ قیامت:14) مواجهه‌ی با امام موقعیتی را برایش پیش می‌­آورد که فرد ناخود­آگاه به مرور اعمال خود می­ پردازد. وی چون خود قاضی ای کافی بر تشخیص این خوب و بدهاست (کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا؛ اسراء:14) به ناگاه احساس شرم عمیقی در خود احساس می‌کند و این مربوط به تحولات درونی فرد در هنگام درک زشتی اعمال خود است. اما چون این اتفاق مصادف با رفتن وی نزد امامش‌ است، شیطان از این موقعیت  (درک تجمعی احساسات منفی از اعمال خویش) سوء ­استفاده کرده‌، فرد را اغوا می‌کند و این دلهره و اضطراب و دل آشوب را به وجود مبارک امام و دوستی و نزدیکی با او نسبت می­ دهد تا به این نحو این حوزه‌­ی جدید و امن را وارونه جلوه داده و فرد را از رفتن در خانه­‌ی امامش مایوس و دلسرد کند. وقتی کودکی بعد از اعمال نادرستش به سمت پدرش خوانده می­ شود‌، او از رفتار خودش و ناراحت کردن پدرش شرم دارد و گرنه پدر همیشه او را مورد شفقت قرار داده است و این پدر نیست که منشاء اضطراب و دل نگرانی­ های کودک است. در واقع وجود سطح اندکی از شرم و احساس ناخوشایند در مواجهات اولیه بسیار طبیعی است اما اگر این بستری شده تا شیطان ما را به دل نگرانی و اضطراب و ترس بی­اندازد باید با آن مقابله کنیم. طبق تجربه تنها با مداومت بر سلام به حضرت و شروع به انجام اعمال نیک به نیت فرج این دلشوره ­ها به سرعت از بین می رود.

فایل صوتی

شبهه يازدهم

چرا من تاکنون با این مطالب، علی رغم اهمیت زیاد آن‌ها به این نحو آشنا نشده بودم؟

پاسخ

بایست گفت که مهم­‌ترین دلیل این بی­‌بهره ماندن ها ، غفلت‌­ورزی­‌های خود ما بوده است. در قرآن خداوند به این مطلب اشاره می­فرماید که محبت محبوب های زمینی ممکن است چنان ما را مشغول به خود بکند که محبت خدا و رسولش و مجاهده در راه او (یاری امام عصر علیه السلام) را کم‌­اهمیت شمرده و به این شیوه خودمان باعث و بانی شکل­‌گیری مشکلات متعددی شده باشیم که مهم­ترین آن طولانی شدن غیبت امام زمان علیه السلام است. به آیه‌­ی زیر از قرآن کریم توجه کنیم:

«قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللهُ بِأَمْرِهِ وَ اللهُ‌ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ؛ بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه‌ی شما و اموالى كه به دست آورده‌ايد و تجارتى كه از كساد شدنش مى‌ترسيد، و خانه‌هايى كه به آن علاقه داريد، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راه او محبوب‌تر است، در انتظار اين باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند! و خداوند گروه فاسقان را هدايت نمى‌كند»(توبه:24).

در ادامه و تأیید مطلب بالا به آیه زیر نیز توجه کنیم:
 إِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ (یونس:92)

همانا بسیاری از مردم از نشانه و آیات ما در غفلت هستند.

در بسیاری از آیات دیگر قرآن کریم نیز خداوند به کثرت غفلت در بین انسان‌ها اشاره می‌فرماید.

البته این غفلت‌ورزی دلایل دیگری نیز دارد که از جمله مهم­ترین آن­ها دشمنی شدید شیطان با انسان بر سر مقوله‌ی نزدیکی به امام زمان خویش است. قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ؛ شیطان گفت که چون تو مرا گمراه کردی من نیز البته در کمین بندگانت در سر راه راست تو می‌نشینم. (اعراف:16)

در روایات ذیل این آیه آمده است که مقصود از صراط مستقیم امام علی علیه السلام است. برای اطلاعات بیشتر از شما دعوت میشود در دوره های آموزشی_درمانی شرکت کنید.

شبهه دوازدهم

به فرض که امام من را برای یاری انتخاب کرده باشد. بر چه اساسی روی من حساب باز کرده‌اند؟

پاسخ

یکی از مستعد­ترین نواحی­ که در آن شیطان با انسان سر جنگ دارد و مدام شبهه افکنی می‌کند‌، مسئله­‌ی امامت است.

برای روشن شدن این مطلب به یک مثال توجه کنیم. اگر امروز به یکی از ما اعلام کنند که در نتیجه‌­ی تلاش­‌هایمان در حوزه­ ای خاص هدیه‌­ی ویژه­‌ای به ما تعلق می ­گیرد آیا امکان دارد که ما هدیه و پاداش را نپذیریم؟ خیر، اصلاً این رفتار محال است از کسی سر بزند. حتماً پاداشمان را می­ گیریم و خوشحال هم می­شویم که نتیجه‌­ی تلاش ما دیده شده و به آن ارزش داده شده است. ما بر سر ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در عوالم گذشته امتحان شده­‌ایم که این موضوع بحث مفصلی است که علی‌­رغم میل شدید از پرداختن به آن معذوریم و امیدواریم در بستری دیگر شرایط پرداختن به آن مهیا شود. همین قدر بدانیم که این پاداش بسیار فراتر از استحقاق ما بوده و فضلی است از طرف خداوند متعال. اصلا به فرض هم اگر به قید قرعه به ما ولایت و فرصت یاری امام داده باشند، ما در کدام قرعه کشی ، قرعه را پس می زنیم و جایزه را با اکراه رد می کنیم؟ پس چرا وقتی سر موضوع ولایت امام علی علیه السلام و باور به امام زمان علیه السلام و بحث فرصت یاری حضرت پیش می‌­آید پای این سوالات‌ و ناز و عشوه کردن ها باز می‌شود؟ این درست به علت دشمنی سرسخت و دیرینه‌ی شیطان با انسان بر سر موضوع ولایت و امامت است. کسانی که مایل به مطالعه بیشتر هستند توصیه می شود روایات ذیل آیات 16 و 17 سوره اعراف را مطالعه کنند و یا در جلسات آموزشی_درمانی مجموعه شرکت کنند.

شبهه سيزدهم

تکلیف بقیه مردمی که از این حقایق بی بهره هستند چه می شود؟ عدالت کجاست؟

پاسخ

در طی جلسات درمان بسیار پیش آمده است که درمانجویان ما بعد از بهره مندی چندجانبه از مطالب آموزشی و درمانی جلسات به ناگاه این سوال به ذهن شان خطور می کند: که خب من الان به این مطالب دست یافتم. حالم خوب شده و از افسردگی ام نجات یافتم، اما بقیه چی؟خواهر، مادر، همسرم ؟ عدالت خدا این نیست! آن طفلی ها چه کنند؟!

قرآن یک خط­‌کش زیبایی به ما می‌دهد که بسیار کاربردی است که در اینجا لازم است به این خط‌کش اشاره کنیم.      
وقتی حضرت موسی علیه السلام نزد فرعون می­ رود تا او را به حق هدایت کند فرعون با سرکشی می ­پرسد: اگر من ایمان بیاورم‌، تکلیف گذشتگان چه می‌شود؟ «قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى» (طه:51). فرعون (به جای دنبال کردن بحث خداشناسی مطلب را منحرف کرد) گفت: پس حال امت‌های گذشته چگونه است؟ «قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنْسَی» (طه:52) حضرت موسی علیه السلام در پاسخ فرمودند: علم و دانش به (حال) آنان در کتابی نزد پروردگار من است که پروردگارم (بر پایه آن در پاداش دادن و کیفر نمودن) نه اشتباه می‌کند و نه از یاد می ­برد. جواب حضرت موسی علیه السلام در قرآن به این پرسش بسیار تأمل برانگیز است. حضرت می­ فرمایند: امر آن­ها با خداوند است. به بیانی ساده، گویی اینجا خداوند به فرعون می‌­فهماند که آن­ها بندگان من هستند و به تو مربوط نیستند که تو خود را مسئول آ­ن­ها می­ دانی و از سرنوشت آن­ها سوال می­ کنی. یک ضرب المثل رایجی داریم وقتی کسی که خود را در بین موضوعی که به او مربوط نمی‌شود وسط می اندازد به او می‌گوییم: تو خودت را کاسه­‌ی داغ تر از آش نکن! و یا وقتی کسی وضعیت خودش ناجور است اما برای پرت کردن حواس خودش یا دیگران مدام سنگ دیگران را به سینه‌­اش می­زند به او می‌گوییم: تو کلاه خودت را بگیر تا باد نبرد! یعنی به بقیه چه کار داری تو مراقب اوضاع خودت باش. حتماً زیاد شنیده‌­ایم: اصلاً این چه طور عدالتی است که من شیعه باشم و چون شیعه امیر المؤمنین علیه السلام هستم از مزایای خاصی در آخرت و وعده‌ی بهشت برخوردار باشم ولی بقیه انسان‌های غیر­شیعه نه؟ تکلیف آن­ها چه می‌شود؟ این عدالت خدا نیست و از این دست صحبت­ها ... در زندگی ما بسیاری سوالات این چنینی وجود دارند که اصلاً در حوزه فهم یا اختیارات ما نیست و به بیان ساده اصلاً به ما مربوط نمی‌شود ولی ما مدام با آن­ها سر و کله می­ زنیم و اثرات منفی آنها را به جان می خریم. و یا حتی گاهی این سوالات پاسخ هم دارند اما هیچ گاه پی مطالعه نمی رویم و سالها خیال می کنیم این سوال ها خوب سوال هایی ست و حق با طراح آن است و پس دین من بی ارزش است... ما می‌توانیم با همین خط­کش زیبای قرآنی به سوالات ذهنمان نظم دهیم. بیایید همینجا راجع به دسته ­ای از این سوالات که بسیار مرسوم هستند باهم صحبت کنیم. دقت کنیم ما نمی ­گوییم سوال نکنیم، منظور این است که از سوالاتی که جز گمراهی برای ماسودی ندارد بپرهیزیم. وقتی من میگویم خب مادرم چی؟ یعنی دست خدا را بسته می دانم و خیال می کنم خدا از وضع مادرم که بنده ی اوست بی خبر است و من فقط به حال مادرم آگاهم و خدا نه! و حالا که به فرض مادرم در این جلسات درمان نبوده، دیگر دست خدا بسته ست و به مادرم ظلم شده و خدا پس نعوذ بالله عادل نیست و حواسش از بنده اش پرت است و حالا من باید یه کاری کنم ! همین باعث اضطراب من میشود و شیطان عاشق این وضعیت است! در مجموع منظور این است که مدیریت سوالات ذهن را به دست بگیریم تا ظن مان را به خدا منفی نکنیم. در واقعیت دیده شده که سوالات زیادی هستند که پاسخ دهی به آن­ها در اولویت است ولی پرداختن به سوالات کم اهمیت­‌تر در زندگی ما‌، وقتی را برای پرداختن به آن­ها باقی نمی­ گذارد. مثلاً وقتی شخصی خبر­دار می‌شود که قرار است به یک سفر طولانی و دائمی برود خیلی عاقلانه است بپرسد: بهترین توشه‌­ای که باید برای خود بردارم چیست؟ اما اگر بپرسد: به آن­هایی که قبل از من رفتند هم گفته بودید چه چیزی با خودشان ببرند یا نه؟ کی برگشتند‌؟ کجان؟ کجا آنها را اسکان دادید؟ تکلیفشان چیست؟ من باید بدانم چه بر سر آن­ها آمده و گرنه راضی نمی ­شوم که نمی­ شوم... آیا این سوال برای من و کیفیت سفر من نفعی دارد؟ دقت کردیم؟

شبهه چهاردهم

چرا خدا ما را آفرید که رنج بکشیم؟ ما اگر نخواهیم تو این دنیا رنج بکشیم کی رو باید ببینیم؟!

پاسخ

هدف خلقت: باز برای یافتن پاسخ این سوال سراغ کتاب هستی می­ رویم. پاسخ این سوال در قرآن به وضوح آمده است.

 و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون: جن و انس را خلق نکردم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند (ذاریات:56).

«عبادت»یعنی‌ چه؟ کلمه عبد به معنی ‌«بنده» است. بنده بودن یک سری ویژگی‌‌هایی دارد که می‌خواهیم درباره­‌ی آن­ها صحبت کنیم. به‌­طور خلاصه یعنی‌ یک نفر اراده­‌ی مولای خود را بر اراده خودش مقدم بدارد. یعنی‌ کاملاً تسلیم و مطیع او باشد. معمولا وقتی‌ می‌گوییم "عبادت" ذهن ما فقط به سمت مقوله هایی همچون، نماز و روزه معطوف می ­شود، درصورتیکه معنی عبادت خیلی گسترده­‌تر از این­هاست. عبادت یعنی‌ حرف خدا را گوش دادن. سوالی که‌ در اینجا مطرح است این است که «مگر خداوند به عبادت ما احتیاج دارد؟» چرا این سوال ایجاد می‌شود؟ چون خدا را شبیه خودمان و مخلوقات می­ دانیم و او را با خود مقایسه می‌کنیم. در بین انسان‌ها وقتی‌ ما درخواستی از کسی‌ داریم یعنی‌ نیازی داریم که باید برطرف شود و لذا از او درخواستی می­ کنیم. ما اشتباهاً در مورد خداوند هم چنین فکر می‌کنیم. اما ما به خدایی اعتقاد داریم که از هر جهت بی‌­نیاز و غنی است‌، خدایی که نیاز داشته باشد که خدا نیست. خداوند از هر­جهت بی‌­نیاز است. از همه چیز.­محدودیت هایی که من دارم‌، مکان و زمان و ... در خدا وجود ندارد. همه مخلوقات یک جوری هستند ولی خدا جور و طور ندارد. پس خداوند به بندگی ما هیچ نیازی ندارد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ . قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ . اللَّهُ الصَّمَدُ . لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ. وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ؛ به نام خداوند رحمتگر مهربان . بگو اوست خدای یگانه .خدای بی نیاز . نزاده و زاده نشده است . و هیچ کس او را همتا نیست». اگر کل عالم تصمیم بگیرند شورش کنند و خدا را اطاعت نکنند و خاک به پا شود ذره‌ای خاک به دامن خدا نخواهد نشست. خدا نیازی به بندگی مخلوقات خود ندارد. چون غنی مطلق است و هیچ نیازی ندارد. از اینکه خداوند به هیچ عنوان هیچ نیازی به بندگی ما ندارد، مشخص می‌شود که هدف خلقت به ما بر می­ گردد. یعنی بندگی هدف من است و کمال من در این است. به این مثال دقت کنیم: آموزگاری که در سر کلاس به دانش آموزان درس می­ دهد محتاج به درس خواندن دانش­‌آموزان نیست. درس خواندن دانش آموز و طی کردن مدارج تحصیلی به نفع خود دانش آموز است. اگر آموزگار به آن­ها توصیه­‌هایی می‌کند تنها از سر رحمت و عطوفت است وگرنه وی به درس خواندن هیچ کدام از آن­ها هیچ نیازی ندارد. هر کدام از دانش­‌آموزان که رویه‌ی گوش دادن به مطالب کلاس و درس خواندن را پیش بگیرد تنها خود اوست که نفع می ­برد. کمال او در همین درس خواندن است همانطور که کمال انسان در بندگی است. خب به همین اندازه بسنده می کنیم و از دوستان دعوت می کنیم اگر علاقه دارند از بسته های آموزشی_درمانی این مجموعه بیشتر بهره مند شوند. 

شبهه پانزدهم

چه فایده‌ای دارد اگر بر فرض ما با اعمال و دعاهایمان حضرت را یاری برسانیم ولی آخر کار خودمان دوران ظهور را نبينيم؟

پاسخ

 به فراز زیر از دعای عهد توجه کنیم :

فرازی از دعای عهد: " اللهم اجعلنی من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه : خدایا من را از بهترین انصار و یاری دهندگان و شهیدشدگان در راه او قرار بده " . همانطور که مشهود است در این دعای شریف و بسیاری از زیارت‌ها و ادعیه‌ی مربوط به امام عصر علیه السلام به ما آموزش داده شده است که یاری آن حضرت را از خداوند طلب کنیم و اشاره‌ای به این نشده که ما حضرت را ببینیم یا در دوران ظهور ایشان زندگی کنیم. اگر هم شده از درجه ی اهمیت ثانویه برخوردار است و به بیانی شکلی از توفیق است که از سوی خداوند ممکن است به کسی عطا شود. مثلا در دعای عهد بعد از اینکه از خداوند توفیق یاری امام و شهادت در راه امام را طلب می کنیم ، در ادامه و در مرتبه ای بعدی ، آرززوی دیدار حضرت را نیز با خداوند متعال مطرح می کنیم " اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ : خدايا بنمايان به من آن جمال ارجمند و آن پيشانى نورانی پسندیده را .. " . پس دقت کنیم، یعنی ارزش اصلی توصیه شده، تلاش برای جلب رضایت حضرت‌، یاری دادن آن حضرت‌ و زمینه سازی برای ظهور است. دیدن یا ندیدن امام و درک دوران ظهورشان اگرچه افتخاری ست اما از ارزش کمتری برخوردار است. نه که بی ارزش باشد خیر. درباره ی درجه ی اهمیت صحبت می کنیم. در واقع با کمی دقت در احادیث حضرات معصومین علیهم السلام  در می‌­یابیم که در نظام ارزشی و کلام ایشان‌، افراد منتظری که زمینه­‌ساز ظهور هستند از ارزش ویژه و متمایزی برخوردارند نه افرادی که دوران ظهور را درک می‌کنند و یا توفیق دیدار حضوری امام را دارند. به فرازی از دعای امام رضا علیه السلام برای وجود مبارک حضرت ولی عصر علیه السلام دقت کنیم: خدایا (در زمینه خدمت و یاری رسانی به امام زمان علیه السلام) شخص دیگری را جایگزین ما نکن که این تبدیل هرچند بر تو آسان است ولی بر ما بسی گران خواهد آمد.

در مجموع متأسفانه همین جابجاییِ شایع و نادرست در چیدمان اولویت‌های مقوله‌ی مهدویت از جمله علل مهمی است که شیعیان را از حقیقت زمینه سازی ظهور‌، خودسازی و کسب رضایت آن حضرت گاها دور ساخته است. یعنی افراد به درستی راهنمایی و هدایت نشده­‌اند، لذا شاهد هستیم که حتی در بین برخی از افرادی که تا اندازه‌ای با معارف مهدوی آشنا هستند، دغدغه‌ی درک دوران ظهور و زندگی در آن دوران مهم‌تر از جلب رضایت امام  شده است. جالب اینکه در احادیث به این غفلت نیز اشاره شده است که به ما بیاموزند ، کسی که به مقام انتظار واقعی برسد ، فرقی نمی کند ظهور عام را ببیند یا درک نکند، او به بالاترین حد معرفت و بندگی دست یافته است و ظهور در قلبش رخ داده است. 

شبهه شانزدهم

با توجه به تاکید جلسات درمان و همچنین دیگر اساتید این حوزه بر فرج خواهی، آیا دیگر هیچ گاه سایر ادعیه‌های توصیه شده و مرسوم در دینمان را نباید بخوانیم؟

پاسخ

در جلسات درمان به طور مفصل بحث شد که منظور از تاکید بر فرج خواهی این است که مدیریت احساسات و عواطفمان را در دست بگیریم. مقصود از فرج خواهی فعال و هدفمند ، عدم پرداخت ذهنی به خواسته‌ای ست که آن خواسته ما را به لحاظ هیجانی آشفته می‌کند‌، همچنین عملکردمان را نیز مختل کرده و احساس ناکامی در ما ایجاد می‌کند. پس با این حساب هیچ عیبی ندارد که ادعیه‌های مرسوم را بخوانیم و با خواندن این ادعیه‌ها از جنبه‌های آموزشی آن­ها بهره ببریم. برخی از این ادعیه ها حتی حاوی درخواست‌های دنیوی  هستند و هیچ تناقضی ندارد که موقع خواندن دعا به این فراز‌ها هم توجه داشته باشیم. همه‌ی بحث این است که سعی کنیم زمان­هایی که دغدغه‌ی موضوعات شخصی ذهن و قلب ما را مشغول خود می‌کند عمداً و از روی انتخاب به‌شکلی مجاهدانه (تلاشی که همراه با سختی ست) از آن­ها دست کشیده و به جای آن برای فرج دعا کنیم. پس این شبهه نادرست است که کسی گمان ببرد که ما از خواندن ادعیه‌ی ارزشمند که از ناحیه حضرات معصومین علیهم السلام هست منع می شویم. اتفاقا استمرار در خواندن ادعیه قرآنی‌، دعای کمیل‌، دعای ابوحمزه ثمالی و ... همگی هم راستا با سبک  زندگی­‌ای است که منجر به فرج خواهی می­ گردد.

فایل صوتی

شبهه هفدهم

اگر من فقط برای امامم دعا کنم پس تکلیف خودم چه می‌شود؟!

پاسخ

کسی از عثمان بن سعید اول نائب خاص امام زمان علیه السلام همین سوال را می­ پرسدو  وی در پاسخ به حدیث شریف: وأَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُم‏... و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که آن فرج شما است، اشاره می‌کند. یعنی اساساً کسی که درگیر مسئله‌ی ظهور امامش می‌شود و برای امامش دعا می‌کند اول از همه در کار خودش گشایش می‌شود و گویی برای خود دعا کرده باشد. ابعاد این گشایش ها را در سطوح روانشناختی، اخروی و دنیوی به طور مفصل در جلسات درمان شکافتیم. لذا این طرز تفکر که من وقتی دارم برای امامم دعا می­ کنم فرصت دعا کردن برای خودم را از دست داده­‌ام کاملاً غلط است. بلکه برعکس به این شیوه گشایش امور خودم را در وهله‌ی اول ضمانت کرده­‌ام و این در کلام مولایمان حضرت مهدی علیه السلام به روشنی آمده است.

شبهه هجدهم

من هنوز در نیت یاری امام زمان علیه السلام خالص نیستم. شاید اصلاً امامم دوست ندارد چنین کسی به او یاری برساند.

پاسخ

این شبهه و شک نیز یکی دیگر از تله های شیطانی است تا فرد را از راهی که شروع کرده است باز دارد.

واقعیت این است که عاشق برای عاشقی نه اجازه می ­گیرد و نه بهانه‌ها جلوی او را می­ گیرند. منظور ما از عاشق در اینجا به معنی، سینه چاکی و شوریدگی برای امام نیست؛ نه ، اشتباه نکنیم. منظور از عاشق کسی ست که غفلت از امامش را درک کرده، پشیمان است و قصد جبران دارد. در این نیت صادق است اما خب اول راه است. چه عیبی دارد؟ اتفاقا پدر برای کلاس اولی ها بیشتر دل می سوزاند، بیشتر هوایشان را دارد. معلم می داند شاگردش ابتدای راه است و توجه ش به او بیشتر است و ضعف های او را هم خوب می شناسد. امام از آمدن من و همت من خرسند است. سال ها منتظر رشد من بوده است. برای من برنامه ها دارد و خود پروش م خواهد داد. خداوند به او این اجازه را داده است. پس کسی که پای کار حضرت است و می­ خواهد به هر شکلی برای ظهور حضرتش کاری کند عاشق محسوب می‌شود. چنین کسی با شناخت دشمن مبین ( عدو مبین ) جسورانه وارد میدان می شود ، وجود اغواهای شیطانی را طبیعی می­‌شمارد و نمی ترسد، بلکه عاقلانه می ­پذیرد که بایست، راه و چاه را از راه بلد بپرسد. یعنی سماجت و همت فرد به ماندن در این راه‌، تأکید بر به کار­گیری از آموخته­‌ها، تلاش برای پیدا کردن راه‌های مقابله با اغواهای شیطان، مطالعه و خلاصه غیرتمندی بر ماندن در این راه نشانه‌ی میزان عشق ماست. نادرست است که کسی فکر کند، چون اهل گریه بر فراغ حضرتش نیستم، پس من عاشق محسوب نمی ­شوم! پس بی فایده است و رها کنم !! نه! حضرت هر زمان لازم باشد سوز عاشقی را نیز به جانمان می­ اندازند. اصلاً ممکن است ایشان برای بعضی از فرزندانشان صلاح ندانند که سوز فراغ ایشان به دلشان بی­افتد زیرا علم دارند که وی لطیف است و تحمل درک غم حضرتش را ندارد. لذا دقت کنیم: اگر کسی صبح تا شب برای امامش گریه کند بهتر او را یاری رسانده است یا کسی که هوشیارانه تمام روز اعمالش را پویا در جهت تحقق اهداف حضرت مدیریت و جهت‌دهی می‌کند؟

شبهه نوزدهم

اینکه در عصر ظهور همه راضی خواهند بود و دنیا خوش و خرم می‌شود برایم عجیب و غیر قابل درک است. يعني نمي دانم اين دنيا با اين وضع خرابش با چه سازوكاری قرار است اصلاح گردد؟

پاسخ

اگر یک نگاهی به خودمان بیاندازیم و خودمان را قبل و بعد از شرکت در جلسات درمان مقایسه کنیم ، به خوبی در می یابیم که هضم بسیاری از آیات و روایات قبل از "دوره ی منجی درمانی مذهبی" برایمان سخت بود. اما زمانیکه این آیات و روایات را به شکلی کاربردی و عملی در طی 10 هفته در زندگی به کار بستیم ، ابعادشان برایمان بیشتر کشف شد. بر طبق روایات می دانیم زمانی که امام علیه السلام دولت جهانی تشکیل می­ دهند، آموزش معارف الهی در دستور کارشان قرار دارد. حال تصور کنید وقتی ما با دستیابی به ابتدایی­‌ترین معانی معرفتی در این دوره، موفق به مدیریت بیشتر احساسات و زندگیمان شدیم (در صورتیکه هنوز در زمان غیبت به سر می­ بریم و مشکلات سرجایشان هستند) پس بسیار مسلم است که با آمدن امامی که منشاء معرفت همه ی معارف الهی هستند و برطرف شدن بسیاری از سختی‌ها، توجه تمام بشريت به خداوند و ولي او به مراتب بسيار بيشتر می شود و در نتیجه زندگی در دنیا بر اساس دستورات الهی خواهد بود.
یعنی با تکیه بر تجاربی که از دعای بر فرج در طی دوره کسب کردیم،  کم کم توصیفاتی که در روایات درباره‌ی دوران ظهور آمده است برای ما ملموس و باور­پذیرتر شد. وقتی مقوله‌ای برای فرد دست ­یافتنی به نظر میرسد به آن امید بیشتری نیز پیدا می‌کند. اما در مقابل مادامی که ذهن انسان با سوالات و شبهه‌های متعدد در مورد یک مقوله پر شده باشد نمی‌تواند به آن پدیده امید و باور داشته باشد. این یکی از دلایل مهمی ست که افراد را از دعای مضطرانه و قلبی برای ظهور منجی باز می دارد و لذا در دوره ی درمانی سعی شد تا حد امکان این مانع از بین برود.

شبهه بيستم

آیا درست است که ما در زیارت عاشورا و یا در انتهای صلوات لعن بفرستیم؟

پاسخ

 لطفاً به آیات زیر از سوره مبارکه بقره دقت کنید:

انَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ (159)

یقیناً کسانی که آنچه را ما از دلایل آشکار و [وسیله] هدایت نازل کردیم، پس از آنکه همه آن را در کتاب [تورات و انجیل] برای مردم روشن ساختیم، پنهان می‌کنند [تا مردم به قرآن و پیامبر ایمان نیاورند] خدا لعنتشان می‌کند، و لعنت کنندگان هم لعنتشان می‌کنند.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ (161)

قطعاً کسانی که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان است.

همانطور که دیدیم در قرآن خود خداوند دشمتان خود را لعن فرموده و مردم و فرشتگانش را نیز به آن امر کرده است، بارزترین حکمت این موضع گیری نیز مسئله ی دشمن شناسی یا همان ضرورت وجود تبری در کنار تولی ست. متاسفانه وقتی یک فرد شیعی حتی نمی­داند که لعن دشمن خدا به دستور مستقیم خود خداوند است و از حکمت و مزایای آن نیز بی خبر است، خب مسلم است که به راحتی هر نقدی را بر دین و مناسک دینی اش می ­پذیرد. در جلسات درمان بحث کردیم که همین عدم آگاهی ها، به مرور افراد را نسبت به دین خودشان بدبین می‌کند. مهم ترین طرفند دشمن هم همین است که شیعه از درون به اعتقادات خویش تردید کند، باورش را از دست بدهد و سست گردد.

شبهه بیست و يكم

چرا انقدر یاری امام و این روش زندگی کار دشواریست؟ نمی‌شد این راه کمی آسان‌تر بود؟!

پاسخ

در قرآن یک آیه ای وجود دارد که به روشنی موقعیت انسان و حرکت وی به سوی خداوند را روشن می کند. به آیه زیر دقت کنید:

يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ؛ اى انسان، حقاً كه تو به سوى پروردگار خود به‌سختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى كرد» (انشقاق:6). می بینیم که به دشوار بودن این راه در قرآن اشاره شده است. در جلسات درمان هم مفصل بحث کردیم که مصداق والاترین حد بندگی، رسیدن به درجه ای از انتظارحقیقی ست. مازاد بر آنچه گذشت اشاره به دو حدیث زیبا در این حوزه سختی راه را به واقع شیرین می کند.

قَالَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَا عَلِیُّ اَعْجَبُ النَّاسِ اِیمَاناً وَ اَعْظَمُهُمْ ثَوَاباً قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَی بَیَاض؛ یا علی! عجیب‌ترین مردم از جهت ایمان و عظیم‌ترین ایشان از جهت یقین گروهی هستند که در آخرالزمان زیست می‌کنند، زیرا ایشان به دیدار پیامبر نپیوسته‌اند، و حجت از ایشان غائب است، ولی ایشان به نوشته‌ای (کتاب‌های روایات معصومین) ایمان آورده‌اند.

عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ عَلیهِ السَّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ علیهِ و آلِه ذَاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ اَصْحَابِهِ اللَّهُمَّ لَقِّنِی اِخْوَانِی مَرَّتَیْنِ فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ اَصْحَابِهِ امَا نَحْنُ اِخْوَانُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَا اِنَّکُمْ اَصْحَابِی وَ اِخْوَانِی قَوْمٌ فِی آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ یَرَوْنِی لَقَدْ عَرَّفَنِیهِمُ اللَّهُ بِاَسْمَائِهِمْ وَ اَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ یُخْرِجَهُمْ مِنْ اصلاًبِ آبَائِهِمْ وَ اَرْحَامِ اُمَّهَاتِهِمْ لَاَحَدُهُمْ اَشَدُّ بَقِیَّةً عَلَی دِینِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ اَوْ کَالْقَابِضِ عَلَی جَمْرِ الْغَضَا اُولَئِکَ مَصَابِیحُ الدُّجَی یُنْجِیهِمُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَة؛ ابوبصیر و او از امام محمد باقر علیه السلام روایت نموده که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله روزی در جمعی از اصحاب خود دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنمایان. اصحاب عرض کردند: یا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: نه! شما اصحاب من هستید، برادران من مردمی در آخرالزمان هستند که به من ایمان می‌آورند، با این که مرا ندیده‌اند. خداوند آن­ها را با نام و نام پدرانشان، پیش از آن که از صلب پدران و رحم مادرانشان بیرون بیایند، به من شناسانده است. ثابت ماندن یکی از آن­ها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلمانی، دشوارتر است و یا مانند کسی است که پاره‌ای از آتش چوب درخت «غضا»را در دست نگاه دارد. آن­ها چراغ‌های شب تار هستند، پروردگار آنان را از هر فتنه تیره و تاری نجات می‌دهد.

شبهه بيست و دوم

عاقبت ما که تا کنون اینقدر نسبت به اماممان غافل بوده‌ایم چه می‌شود؟

پاسخ

در پاسخ به این سوال بهتر است به آیه ای از قرآن اشاره کنیم.خداوند در آیه 117 هود می فرماید: «وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ؛ و پروردگار تو بر آن نبوده تا آبادى‌هايى را كه مردمش اصلاح‌گرند به‌ ظلم و ستم هلاك كند». یعنی روشن است مادامی که فردی یا جمعی تصمیم بر اصلاح بگیرند خداوند آن­ها را هلاک نمی‌کند. به بیانی دیگر زمانی که فرد یا افرادی درصدد جبران و اصلاح بر آیند مشمول رحمت خداوند هستند. پس هرچند غفلتی که صورت پذیرفته بزرگ بوده است اما شکر که فرصت جبران هنوز باقی ست. لذا بهتر این است که بر رفع غفلت ها و نشر معرفت متمرکز باشیم تا ان شاءالله باشد که موجبات رضایت خداوند و امام زمانمان را فراهم آوریم.

شبهه بیست و سوم

سكوت من در برابر شوهر چطوري كمك به امام هست؟

شبهه بیست و چهارم

‎⁨من بیشتر براي خودم و ديگران دعا ميكنم تا براي خود حضرت، چه كنم؟

شبهه بیست و پنجم

‎⁨من قبلا از خدا ظهور ميخواستم حالا بايد از امام بخوام که ظهور کنن؟⁩

شبهه بیست و ششم

‎⁨اگر امام زمان از حال ما باخبر هستند پس چرا در بزنگاه هاي مهم زندگي به داد ما نمي رسند و در زندگيمان معجزه رخ نمي دهد؟