گروه منجی درمانی مذهبی به تجربه دريافته است كه بسياری از مخاطبينش، اغلب در طی روند جلسات آموزشی_درمانی خويش با شبهاتی روبرو میشوند كه ناشی از نقص اطلاعات ايشان در حوزه دين به خصوص حوزه مهدويت است. وجود اين سوالات قديمی و بیپاسخ در ذهن ايشان گاها از سرعت بهبود و كيفيت بهرهمندی ايشان از دوره میكاهد. لذا در اين بخش در حد ضرورت به برخی از اين سوالات متداول پرداخته شده است تا افراد علاقهمند پس از مراجعه به آن بتوانند به بهرهمندی خويش از دورهی مربوطه بيافزايند.
مدتهاست شیعیانی مشغول دعا بر فرج هستند، پس چرا ظهور رخ نداده است؟
پاسخ
نخست اینکه: تنها با هدف درک مطلب و بدون هیچ تعیین وقتی برای ظهور توجه مان را به مثال زیر جلب می کنیم (روایات آن کس را که ادعایی مبنی بر اطلاع از ساعت و وقت ظهور میکند دروغگو مینامد، لذا ما نیز در اینجا از چنین امری پرهیز کردهایم و چنین ادعایی هم نداریم و تنها با هدف فهماندن مطلب به این شکل مثال آوردهایم)
فرض کنیم قرار بر این بوده است که ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در سال 2050 رخ دهد، منتهی به دعای شیعیان و منتظران واقعی خداوند متعال موعد آن را جلوتر انداخته است و به سال 2025 موکول کرده است. درست است که این تنها یک فرض است اما دقت کنیم: از آنجا که ما اکنون در سال 2025 نیستیم و هیچ احاطهای به حقایق و وقایع این دوران نداریم پس نمیتوانیم استدلالهای دقیقی داشته باشیم و برای مثال بگوییم دعاهای ما بیاثر بوده است. چون سال 2025 که هنوز نرسیده است تا ما حاصل تلاشها و دعاهای خود و منتظران دیگر را ببینیم. پس با اینکه دعاها اثر خود را گذاشتهاند و موعد ظهور هم به تلاش منتظران 25 سال جلو افتاده است ولی من به دلیل محدودیتهای وجودیام از تغییر زمان ظهور بیخبر هستم و لذا به اشتباه برداشتم این است که تلاشهای خودم و دیگران بیاثر بوده است. این یکی از اغواهای شایع شیطان است که میخواهد به این شیوه دعا برای ظهور را بیاثر جلوه دهد و مؤمنین را از انجام این وظیفهی مهم مأیوس کند. اصلاً از کجا معلوم؟! شاید به دعا و فرجخواهی منتظران و مؤمنان گذشته بوده که امروز من و شما دور هم جمع شدهایم و برای رفع غفلت خود و دیگران تلاش میکنیم؟ شاید اگر دعای ایشان نبود همین اتفاقات نیک که امروز زمینهساز ظهور است نه برای من ما نه برای شما رخ نمی داد. پس حتماً به دعای مؤمنان و خود امام زمان علیه السلام است که بنده بعد از این همه سال غفلت در جریان این حقایق قرار گرفتهام و موج بیداری راجع به این حقایق در عالم سرعت گرفته است (مراسم راهپیمایی سالانه و میلیونی اربعین از سراسر دنیا، گردهماییهای دستهجمعی عظیم مسیحیان مبنی بر درخواست فرستادن منجی، تلاشها و روشنگریهای علما در مجامع دینی کشور و خارج کشور). پس ما یقین داریم دعا اثر دارد. خداوند در قرآن میفرماید: «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم» (غافر:60). امام صادق علیه السلام: «دعا کن و نگو کار از کار گذشته است.. هیچ دری کوبیده نمیشود مگر اینکه روزی به روی کوبنده آن باز میشود.» باید دقت شود اگر دعا برای فرج اثر نداشت همهی معصومین علیهم السلام به دعا برای فرج امر نمی کردند؛ چراکه ایشان هیچگاه به امری باطل امر نمی کنند. در حدیثی از امام زمان علیه السلام آمده است که: من دعاگوی هر مؤمنی هستم که مصیبت جد شهیدم را یاد کند و پس از آن برای تعجیل در فرج و تأیید من دعا کند. چه چیز بالاتر از اینکه ما مشمول دعای امام عصر علیه السلام بشویم؟ در ثانی این حدیث در جواب آن عدهای است که احتمالاً می پرسند: چرا ما برای خود کمتر دعا کنیم و برای امام زمانمان بیشتر دعا کنیم؟ آیا اینکه مادر حق خود دعا کنیم بهتر است یا هر روز و ساعت برای امام زمان علیه السلام دعا نموده و خود را در معرض توجه و دعای مداوم اماممان قرار دهیم؟
مطلب دوم در پاسخ به سوال: مدتهاست شیعیانی هستند که بسیار برای فرج دعا می کنند پس چرا ظهور امام علیه السلام رخ نداده است؟ دقت کنیم که در حدیث شریف: اکثرو الدعا بتعجیل فرج فان فی ذلک فرجکم، امام زمان علیه السلام به کثرت دعا اشاره میفرمایند. یعنی فقط نمیفرمایند دعا کنید بلکه میفرمایند زیاد دعا کنید. به لحاظ قواعد عربی کثرت به دعا نسبت داده شده است. پس دعا به تنهایی کافی نیست و کثرت و مداومت آن نیز مطرح است. وقتی مادری را زیاد بکوبیم باز میشود.
زیاد خواستن امام یعنی در همه جنبهها امام را وارد زندگیمان کنیم و در طی روز با نیتها و روشهای مختلف اعلام موضع کنیم که خواستهی ما ظهور حضرتش است. در قنوت نماز، در اعمال روزانهمان، در زیارتهایمان... با یک بررسی کوتاه در گذشتهمان به این بیندیشیم که آیا تا به حال پیش آمده است که تنها و تنها به نیت یک درخواست یعنی فرجخواهی به زیارتی برویم؟ آیا تا کنون پیش آمده است برنامهی یک سفر زیارتی بریزیم و در آن زیارت بهطور مداوم فقط فرج حضرت را طلب کنیم؟ آیا پیش آمده است مثلاً شب قدری در زندگیمان به خود بگوییم: من این همه سال همه چیز خواستهام، امسال تصمیم دارم اول و آخر فقط یک حاجت داشته باشم و آن هم نزدیک شدن ظهور امامم باشد؟ پس کثرت داشتن در دعا به این معنی نیست که نعوذ بالله، خداوند کریم نیست و یا قصد عطا ندارد و از این دست تصورات و برداشتهای غلط و ناصحیح... بلکه بناست که فرد مصمم از فرد بیخیال تمیز داده شود. تعداد کم دعا (سالی یکبار یا دوبار، آن هم بعد از بیان تمام حوائج شخصی در انتهای لیست دعاهایم!) نشانی از کماهمیتی آن دعا نزد من دارد و عدم صدق ادعای من در مهم انگاشتن درخواستم را میرساند. بر طبق یک دلیل کاملاً عقلی باید روی ادعای افراد صادق حساب باز کرد نه افرادی که صرفاً مدعی هستند. امام زمان علیه السلام ذخیرهی خداوند است برای اهل زمین. لذا خداوند علیم و حکیم در صورت وجود اقبال قلبی، عملی و عمومی در بین انسانها او را ظاهر خواهد کرد، در واقع حکمت خدا چنین حکم میکند. یعنی باید دقت داشت که این بدان معنی نیست که خداوند نعوذ بالله منفعل اعمال بندگان است. خداوند فاعل ما یشاء و قادر علی ما یشاء است. خداوند نعوذ بالله نیازمند انتظار فعال من نیست. حکمت و مشیت الهی در اذن ظهور همواره توأم با حریت و سلطنت خداوند است. مشارکت در امر ظهور تنها بستری برای ارتقاء درجه ایمانی بندگان است: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا؛ روزی که بعضی آیات خدای تو بر آنها برسد آن روز هیچ کس را ایمانش نفع نبخشد اگر قبل از آن ایمان نیاورده و یا در ایمان خود کسب خیر و سعادت نکرده باشد» (انعام:158).
مطلب سوم: دعا باید از ته دل باشد، همراه سوز باشد و فرجخواهی باید جزو اولویتهای قلبی ما قرار بگیرد. مطلبی که در بسیاری از ما دیده نمیشود. چند نفر از ما به همان شکل که با سوز و آه، شفای عزیزمان، رفع مشکل فرزندمان و آزادی زندانیمان و... را طلب میکنیم، برای فرج مولایمان صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کردهایم؟ کمتر دیده میشود کسی با اضطرار، با جدیت تنها فرج حضرت را بخواهد. اگر آرام، کمتوان و از سر خالی نبودن عریضه دری را بکوبیم، جدیت ما و نیازمان را نمایان نمیکند! این نه به این خاطر است که عطا کننده تصمیم به عطا ندارد بلکه به این خاطر است که در ما جدیتی دیده نمیشود. دغدغهی امام زمان و فرج ایشان باید در اوج خواستههای قلبی ما قرار بگیرد. اگر این چنین نیستیم باید خودمان را اصلاح کنیم. فرض بگیریم در شرایطی خاص به ناگاه عدهای از کودکان را از پدر و مادرشان جدا میکنند و سپس به تمام آنها تعدادی اسباب بازی هیجان انگیز میدهند تا مشغول بازی شوند. روزها میگذرد و به خاطر این مشغولیتها کودکان سراغی از والدینشان نمیگیرند. آنها سرگرم بازی هستند و هر از گاهی هم وقتی از اسباب بازیهای قدیمیشان خسته میشوند به جای اینکه سراغ والدینشان را بگیرند، گریه و شیون سر میدهند و اسباب بازیهای جدید را طلب میکنند. در مقابل در بین آنها کودکی هست که فراغ والدینش همچنان او را میآزارد و متوجه خذلان خویش است، راه ناله و زاری و بیقراری را پیش گرفته و والدینش را میخواهد. آیا رفتار او متعارف و طبیعی است یا کودکانی که مشغول بازی هستند و شکایتی هم نسبت به فقدان والدینشان ندارند؟ مشخص است که کودک بیقرار از سر عاطفه، مهربانی، معرفت و وفاداری است که همچنان به سمت والدینش شوق دارد و این بقیهی کودکان هستند که بیوفا از آب در آمدهاند. امام زمان علیه السلام در بخشی از نامهشان به شیخ مفید میفرمایند: «اگر شیعیان ما _که خداوند به آنها توفیق طاعت و بندگی خویش را بدهد_ در راه وفای به عهدی که بر دوش دارند، همدل میشدند، هرگز برکت ملاقات با ما از آنها به تاخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما به سرعت نصیب آنان می گشت.» مراد از عهد در اینجا بنابر شواهد و قرائن متعدد، عهد ولایت و یاری امامان است. لذا اگر درون خودمان نسبت به اماممان احساس عطوفت نداریم و از او دوریم ولی به نظرمان این امری عادی شده است باید هرچه زودتر فکری به حال دلمان بکنیم.
چطور است که با گذشت بیش از 1100 سال هنوز امام 313 نفر یار ندارند تا ظهور کنند؟
پاسخ
نکته اول اینکه متن این سوال ، آمدن امام را مشروط به بودن 313 نفر یار حضرت می کند با اینکه این تصور غلط است و ظهور منجی عالم تنها به یک چیز قطعا بستگی دارد و آن هم بودن زمینه و درخواست از سوی مردم برای ظهور وی و آماده بودن ایشان برای درک عدالت و دولت جهانی آن جناب است و به تعداد یاران امام مشروط نیست. در ثانی که 313 نفر تعداد یاران خاص امام هستند. در واقع حلقهی نخست یاران حضرت و بهنوعی بهمنزلهی کارگزاران دولت مهدوی هستند. درست مثل اینکه یک رئیس جمهور معاونان و استاندارانی برای ادارهی کشورش دارد، حضرت نیز کارگزارانی دارند. مگر نه این است که قبل از این که رئیس جمهور با افراد کابینهاش دولتی تشکیل بدهد و بخواهد دولت را اداره کند ابتدا باید از سوی مردم انتخاب شده و رأی بیاورد؟ رأی نیاوردن رئیس جمهور جلوی موفقیت او برای ریاست جمهوری و تشکیل دولت را میگیرد. پس میبینیم که نبود اقبال عمومی (بهشکلی که بیان گردید، مضطرانه و از صمیم قلب) در بین مردم است که غیبت را طولانی کرده و چه بسا که سالهاست 313 نفر نیز فراهم آمدهاند ولی هنوز چون امام از طرف مردم رأی نمیآورد، آنها هم همچون امامشان منتظر این هستند که مردم رهبرشان و امامشان را انتخاب و از خدا مطالبه کنند تا آنها بتوانند بر سر کار بیایند و دولت عدل الهی تشکیل شود.
همچنین بنابر آنچه از روایات استخراج شده یاران حضرت را سه گروه تشکیل میدهند:
- ۳۱۳ نفر یاران خاص که در ابتدای ظهور خدمت حضرت اجتماع میکنند.
- لشکر و گروه ده هزار نفری که با اجتماع آنان خروج صورت میپذیرد.
- عموم شیعیان و ارادتمندان که در طول حرکت امام مهدی علیه السلام به ایشان ملحق میشوند.
سازمان ملل تا سال ۲۰۲۰ تعداد ۱۹۳ کشور را به رسمیت شناخته است که علاوه بر این تعداد ۲ کشور «فلسطین» و «واتیکان» بهعنوان عضو ناظر و «تایوان»و «کوزوو» نیز حضور دارند که با وجود دولت مستقل، در شمارش این نهاد بینالمللی قرار میگیرند. با این حساب ۱۹۷ کشور در آمار رسمی سازمان ملل حضور دارند. اگر برای مثال به فرض برای هر کشور یک رئیس جمهور در نظر گرفته شود که در رأس کار در حکومت امام مهدی علیه السلام در رکاب آن حضرت خدمت خواهد کرد، پس عدد 313 نفر فرمانده کاملاً منطقی به نظر میرسد. از طرفی رئیس جمهور که به تنهایی نمیتواند یک کشور را اداره کند و به دست اندرکارانی در استانها و دیگر نقاط مختلف کشور احتیاج دارد. پس معلوم میشود گروههای ده هزار نفری و باقی شیعیان نیز در دولت حضرت فعالیت خواهند کرد و اجماع آنها نیز لازم و ضروری است. لذا امام زمان علیه السلام که مطیعترین بندهی خداوند است علیرغم رغبت شدیدشان به ما شیعیان و امر ظهور، مطیع امر خداوند هستند، در انتظار به سر میبرند تا زمانی که اقبال عمومی از یک طرف و این تعداد یاران از طرف دیگر محقق شود. بنابراین دلیل عدم ظهور امام زمان علیه السلام تا به امروز نبود 313 نفر یار خاص ایشان نیست بلکه مانع اصلی و اساسی عدم وجود آمادگی مورد نیاز در مردم است.
من حاجاتم را مستقیم از خود خدا میخواهم. چه نیاز است به مشهد بروم و با زیارت تکهای فلز (منظور ضریح مطهر امام رضا علیه السلام) حاجتم را از خدا بخواهم؟ این یعنی برای خدا شریک قائل شده ام.
پاسخ
پاسخ: با کمی دقت در متن سوال متوجه می شویم که خود سوال در ذات خودش پر از اشکال است. مثلاً چه کسی گفته است ما وقتی به زیارت می رویم فقط با قصد حاجتخواهی زیارت می کنیم؟ و یا چه کسی جلوی ما را گرفته است که از خدا حاجاتمان را طلب کنیم؟ به علاوه این کوته فکری فرد سوال کننده است که میپندارد من به زیارت ضریح می روم؟ ضریح تنها نشانهای در آن مکان یعنی مرقد مطهر امام معصوم علیه السلام است و ما ضریح را نمی پرستیم و این اتهامی باطل است. اگر چنین بود ما در زیارات باید ضریح و فلز را مخاطب قرار میدادیم نه امام معصوم را! متأسفانه سوالات مشابه این چنینی بسیار رواج یافته است و دست هزاران هزار جوان معصوم و پاک، دست صدها مؤمن ریش سفید ارادتمند به حضرات را از دامن اهل بیت علیه السلام کوتاه کرده است. شاید در کلاسهای امامشناسی و اعتقادی، اساتید ساعت ها وقت را به این موضوع و پاسخ به آن اختصاص دهند ولی اینجا کلاس اعتقادی نیست و فرصت آن دست از آموزهها نیز وجود ندارد. ما در اینجا در صدد آن هستیم که شبهههای اساسی و بسیار رایجی که موانع زیادی بر سر عمق گرفتن اعتقادات ما ایجاد کرده و سد محکمی برای ارتباط با امام زمان علیه السلام شده است را پاسخ دهیم و کمک کنیم این ارتباط هر چه زودتر بازآفرینی شده و ارتقاء یابد.
پاسخ اول: در پاسخ اولیه به این سوال باید گفت ما در نمازهای پنجگانه بدون هیچ واسطهای فرصت شرفیابی به حضور خداوند متعال را داریم. پس این تصور کاملاً غلط است که ما مستقیماً نمیتوانیم سراغ خداوند برویم لذا این شبهه از ریشه کاملاً بیپایه است. خوب است بدانیم که فرقههای انحرافی از کوتاهی شیعیان در کسب معرفت به مذهبشان بهره جستهاند و این شبهات را در جامعه رواج دادهاند. هدف هم این بوده که باور ما به حضرات کم شود، به امام عصر علیه السلام اعتقاد نداشته باشیم تا نهایتاً امید به ظهور منجی هم در ما شکل نگیرد و اماممان را طلب نکنیم؛ چراکه گفتیم کلید اصلی ظهور همین فرجخواهی انسانهاست. لازم به ذکر است برخلاف تصور بسیاری از افراد، این نیرنگها تنها شامل حال ما شیعیان نمیشود بلکه دیگر مردم جهان از جمله مسیحیان نیز که باور به بازگشت حضرت عیسی علیه السلام در آخرالزمان دارند و ظهور منجی را از خداوند طلب میکنند در معرض سوء قصد از جانب فرقههای انحرافی دیگری هستند که بر پایهی ضعفهای ایشان طرح ریزی شده است. فِرَق مذهبی متعددی با رویکردهای شیطان پرستی و دین ستیزی در دنیا به وجود آمده است. وهابیت فرقهی خاصی است که در آن زیارت قبور و تقدیس ائمه علیه السلام را به منزلهی شریک قائل شدن برای خدا میداند.
حال برای رفع این شبهه و پاسخ عقلی به آن به مثالهای زیر توجه کنیم:
اداره برق بر درب منزل هر یک از ما یک تیر برق قرار داده است و توسط یک کنتور برق بخشی از برق تولیدی خودش را در اختیار ما قرار میدهد تا ما از آن برای مصارف متعدد و مختلف بهره ببریم. برای روشنایی، لباسشویی و ظرف شویی و ... ما مالک و صاحب اختیار برق و پریزهای منزلمان به حساب می آییم. هر موقع بخواهیم از هر پریز برق و یا چلچراغی بهرهمند میشویم و اگر هم کسی بیاید و بخواهد از برق ما استفاده کند از ما کسب اجازه میکند چون ما را مالک و صاحب اختیار برق منزلمان میداند. از طرفی اگرچه به ظاهر از نظر ما و مهمانانمان، خودمان مالک و صاحب اختیار برق به حساب میآییم اما مالک حقیقی برق منزل ما و همچنین تمام منطقه، اداره برق است و اگر به دلایلی صلاح بداند برای مثال در تابستان برای کنترل مصرف منطقه میتواند برق منطقه و خانهی ما را ساعاتی قطع کند و عملاً هیچ کاری از ما ساخته نیست. حال اگر وقتی برق ما قطع شود و مهمانمان به ما اعتراض کند به او میگوییم: مهمان گرامی، درست است که من صاحب این خانه هستم و در تمام ساعات روز هر اندازه بخواهم از برق استفاده میکنم ولی واقعیت این است که مالک و مسئول اصلی برق منزل من اداره برق است نه من. این اداره برق است که تصمیم اول و آخر را میگیرد. پس ما که ساعتها و روزها به ظاهر در منزلمان تصمیمگیرندهی این بودیم که چه چراغی را روشن یا خاموش کنیم، اکنون مشخص شد که یک قدرتی با مالکیت برتر بر ما احاطه دارد. به بیانی برق به صورت عاریتی نزد ماست و ما صاحب مطلق آن نیستیم. اینکه به ما امکاناتی عاریتی در عین حفظ قدرت ریاست از جانب اداره برق داده شده است معنی این را نمیدهد که ما با اداره برق شریک هستیم. وقتی خداوند متعال به خواست خود قدرتهایی را به ائمه علیهم السلام عطا فرموده است اصلاً معنی این نمیدهد که ایشان در این امور با خداوند شریک هستند.
دقت کنیم که خداوند متعال در محول کردن امور به ائمهی اطهار علیهم السلام به هیچ عنوان نعوذبالله از سلطنتش پایین نیامده است. لازم است ما این مطالب را تا همین اندازه هم که شده بیاموزیم تا در مواجهه با شبههافکنی ها بدانیم قضیه آن طورها هم که روشنفکرنماها میبافند نیست! دیگر ساده از روی این صحبتها نگذریم و یا بر روی عقایدمان اثر منفی نگذارد و حداقل به دنبال پاسخش باشیم. برای خداوند نعوذ بالله تقسیم روزی بین خلایق کار سختی نبوده است که شریک لازم داشته باشد (در آیه الکرسی به این امر اشاره شده: کرسی او آسمانها و زمین را در برگرفته و نگهداری آنها بر او دشوار نیست) بلکه خداوند متعال تنها از سر فضل و عطوفت بر بندگانش، برای اینکه من و شما به واسطهی این نظام املکیت با الگوهای شایستهی بندگی ارتباط مداوم داشته باشیم ما را به بهانههای گوناگون بر در خانهی معصومین علیهم السلام راهنمایی کرده است. در ثانی با این کار خداوند بر بندگان شایستهی خود منت گذاشته است و آنها را عزت بخشیده و کرامت داده است. پس خداوند صلاح ما را قصد فرموده است. پروردگار عالمیان در دنیا نظم و اصولی را وضع کرده است (دقت کنیم گفتیم اصولاً ما هیچگاه به اصول وضع شده در سازمانها، ارگانها و یا رؤسای شرکتهای خرد و کلان ایرادی وارد نمیکنیم اما زیاد اتفاق میفتد که به بزرگترین وضعکنندهی هستی یعنی خداوند و قوانین وضع شدهاش ایرادهای متعدد وارد میکنیم). خداوند طبق اصولی که وضع فرموده است برترین خلق خود را یعنی رسول اکرم صلی الله علیه و آله (به بیانی شاگرد ممتاز کلاس عوالم) و خاندان مطهرش را بهعنوان تقسیم کنندهی نعمتها تعیین کرده است و به ایشان زیر نظر خودش، اختیاراتی داده است. اعطای این اختیارات به آنها قدرت مطلقهی خداوند را زیر سوال نمیبرد. وجود مبارک معصومین علیهم السلام به واسطهی بندگی بیچون و چرا و اطاعت خداوند متعال چنین مقامی را نزد خدا پیدا کردهاند که خداوند به ایشان تحت سلطنت خود، اختیاراتی عطا فرموده است. ائمهی اطهار علیهم السلام در هیچ دعا و یا آموزهای در هیچ حدیثی ابداً ادعای استقلال در دارایی ها و توانمندیهایشان نمیکنند یا قدرتی را به خود نسبت نمیدهند. ابداً! برای مثال حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در مناجات سحر مسجد کوفهی خود، بارها خویشتن را فقیر درگاه الهی معرفی مینماید. فرازهایی از مناجات حضرت امیر المؤمنین علیه السلام: «مولای یا مولای .. انت الغنی و انا الفقیر ... و هل یرحم الفقیر الا الغنی ؟ مولای یا مولای انت المولی و انا العبد...» پس به روشنی مشخص گردید اظهار ارادت و دوستی با خاندان پیغمبر صلوات الله علیه نهتنها منافاتی با اینکه ما نزد خدا برویم ندارد بلکه توصیه خود خداوند متعال است. در تمامی زیارتهای اماکن متبرکه، محتوای زیارتها به نحوی است که فرد زائر ابتدا نزد امام معصوم علیه السلام اظهار ارادت میکند و اقرار میکند که وی بندهی شایسته خداوند بوده است (شاگرد زرنگی بوده است) و سپس فرد در اکثر ادعیهها درخواستهای خود را از خداوند متعال طلب میکند... این درخواستها تماماً با لفظ اللهم (یعنی خدایا از تو می خواهم ... ) شروع میشود. لذا نزد بندگان شایستهی خداوند رفتن و با آنها أنس گرفتن، قصد و منظور اکید خداوند متعال بوده است و در این روش و شیوهی توصیه شده نیز مقصودی نهفته است. خداوند اراده فرموده است این اختیارات را در نزد امام معصوم علیه السلام قرار دهد، من را دعوت کند تا نزد او بروم چون من به موازات آن که نزد امام معصوم میروم ناخوداگاه از شیوهی رفتاری و بندگی او الگو برداری میکنم.
لازم به ذکر است که شبههی پاسخ داده شده یکی از شایعترین و اساسی ترین شبهههای وارده از سوی فرقه وهابیت به مذهب تشیع است که متأسفانه علیرغم وجود پاسخهای بسیار ساده و عقلی، در بین شیعیان بسیار رواج یافته است و ایشان را منحرف ساخته است «قُل لا أَسأَلُكُم عَلَيهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَّةَ فِي القُربى: بگو: «به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى درباره خويشاوندان» (شوری:23).
و در آخر باید بگوییم: جناب وهابی محترم ، اگر زیارت امام رضا علیه السلام را زیارت ضریح می پنداری و شرک معرفی می کنی ، چرا مرقد مطهر رسول اکرم صلوات الله علیه و آله و ضریح مبارکشان را منهدم نمیکنی بلکه زیارت هم میکنی؟! فقط ضریح 4 معصوم بقیع علیهم السلام شرک است و فلز ضریح آقا رسول الله صلوات الله علیه و اله در چند متر آن طرف تر شرک نیست؟!
راست است که وقتی امام میآیند بسیاری از ما را گردن میزنند؟
پاسخ
در پاسخ به این سوال لازم است چند مطلب روشن شود. یکی از آنها تمیز دادن تعابیری است که به اشتباه یکسان انگاشته میشوند.
واژه «آخرالزمان» با واژه «عصر ظهور» یکسان نیستند. واژه آخرالزمان تعبیری است که از بعد دوران رسالت رسول اللّه صلی الله علیه و آله آغاز شده است. مطابق حدیثی که از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده است که آن حضرت در حالی که به انگشت سبابه و وسط خود اشاره می کردند فرمودند: «أنا والسّاعة کهاتین؛ من و قیامت مانند این دو انگشت هستیم» یعنی پشت سر هم هستیم، یعنی من که آمدم آستانه قیامت است. آنچه از علائم که برای آخرالزمان گفته شده علائمی است که برای قبل از ظهور است و در نتیجه واژه آخرالزمان به حسب واژه لغوی یقیناً شامل عصر ظهور نیز میشود. ولی همه علائم و مشخصههایی که در احادیث برای واژه آخرالزمان آمده بر دوران قبل از ظهور منطبق است بنابراین آخرالزمان عصری است که از زمان رسول اللّه صلی الله علیه و آله آغاز شده و تا کنون ادامه دارد. به تعبیری واژه آخرالزمان مقولٌ بالتّشکیک است؛ یعنی هر چه از زمان میگذرد عنوان آخرالزمان بر آن منطبق است. ولی این انطباق تنها شامل دوران قبل از ظهور میشود و در نتیجه آنچه بهعنوان «اشراط الساعة»، در تعبیر اهل سنت و «علائم ظهور» در تعبیر اهل بیت علیهم السلام آمده بر آخرالزمان منطبق است و انتهای آن با ظهور است. اگر چه زمان ظهور نیز بخشی از آخرالزمان است ولی کاربرد این تعبیر بیشتر از عصر رسالت تا قبل از ظهور است. عصر ظهور طبعاً آغاز مشخصی دارد. در شب بیست و سوم ماه رمضانی که بین زمین و آسمان منادی الهی ندا میکند که: «ای اهل عالم بقیة اللّه آمد»، از آن لحظه عصر ظهور آغاز میشود. منتها ظهور مقدماتی دارد که از شب بیست و سوم ماه رمضان آغاز میشود و تا دهم ماه محرم (روز عاشورا) سال بعد که روز قیام جهانی است ادامه مییابد. در واقع عصر ظهور از همان لحظه ظهور آغاز میشود ولی عصر فرمانروایی و حکومت جهانی آن حضرت از زمانی آغاز میشود که حضرت مهدی علیه السلام از مکه معظمه به مدینه تشریف میآورند و دوباره از مدینه به مکه برمیگردند و از آنجا به همراه سیصد و سیزده نفر اصحاب خاص خود، بیش از دههزار نفر از شیعیان و پنج هزار فرشته در حالی که حضرت جبرئیل علیه السلام در سمت راست و حضرت میکائیل علیه السلام در سمت چپ آن حضرت حرکت میکنند به کوفه تشریف میآورند و این شهر را بهعنوان مرکز حکومت خود انتخاب میکنند. اگر چه در مورد زمان این انتخاب به صراحت مطلبی در احادیث نقل نشده ولی آنچه برآورد شده حدود دو ماه بعد از ظهور است. عصر ظهور تعبیر شفاف و روشنش مربوط به روزهایی است که حضرت مهدی علیه السلام در کوفه مستقر میشوند و لشکرها را از آنجا به سراسر عالم میفرستند. این عصر از این زمان آغاز میشود و سیصد و نه سال ادامه پیدا میکند. مطابق روایات صحیح، مدت حکومت آقا بقیة اللّه علیه السلام سیصد و نه سال است، به تعداد سالهایی که اصحاب کهف در غار بودهاند. بعد از آن دوران رجعت آغاز میشود. این دوران اگر چه تداوم دوران ظهور است، اما ما معتقدیم که عصر ظهور همان سیصد و نه سالی است که دوران فرمانروایی حضرت بقیة اللّه است. در احادیث فراوانی که در مورد آخرالزمان وارد شده هیچ مدحی دیده نمیشود. برخلاف دوران ظهور که دوران گسترش فرهنگ، تمدن، پیشرفت، آرامش، آسایش، وفور نعمت و نزول بارانهای رحمت است، دوران آخرالزمان بهعنوان دوران قبل از ظهور، سراسر هرج و مرج، فتنه، تشویش، اضطراب، نگرانی، آشوب، حقکشی و تبعیض است و اگر بارانی هم میبارد باران نکبت، عذاب و مشکلات است نه باران رحمت. بنابراین این دو عصر با هم فرق اساسی دارند. گذشت زمان راه را باز و هموار میکند و موجب میشود که مردم تشنه عدالت شوند. وقتی مردم تشنه عدالت شدند زورمندان هم راه نجات را تنها در تسلیم و پیروی میدانند. اگر هم تسلیم نشدند آن موقع آنها را وادار به تسلیم میکنند. امام مهدی علیه السلام، براساس روایات، با قدرتی میآید که رعبش تا مسیر یک ماه در دلها نفوذ میکند، همه زورمندان از آن حضرت میترسند و در مقابل ایشان تسلیم میشوند. با این مقدمه نشانهها در احادیث به نشانههای آخرالزمان و نشانههای عصر ظهور تقسیم میشود و بیشتر احادیثی که وجود جنگ و خونریزی را مطرح میکنند مربوط به دوران آخرالزمان است نه عصر ظهور (این همه جنگ در عالم که هر روز جان صدها بیگناه را میگیرد مصداق همین نشانههاست). از طرفی طبیعی است که در هنگام قیام حضرت پیروان شیطان هم به پا میخیزند و با ایشان پیکار میکنند و برخی تسلیم نمیشوند و باید با آنها پیکار کرد. البته آنچه در روایات آمده است دال بر این است که مردم ادیان مختلف در دنیا با اتکا به عقلهای خود پس از شنیدن ندای حق به سرعت دعوت ایشان را میپذیرند و دسته دسته به حضرت میپیوندند.
امام زمان علیه السلام بنا به تقدیر الهی از دیدگان غایب گشته و هر وقت خداوند اراده کند ظهور کرده و جهان را اصلاح خواهد نمود و دعای ما هیچ تأثیری در تعجیل زمان ظهور ندارد.
پاسخ
در جواب باید گفت اگر ظهور ایشان به درخواست یکپارچه مردم بی ارتباط بود پس چرا حضرات معصومین علیهم السلام تا این حد به دعا برای تعجیل در فرج حضرت مهدی علیه السلام تأكید و سفارش فرمودهاند؟ قرآن کریم در آیه زیر به یک سنت الهی تأکید فرموده است: «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد مگر آنکه خود چنین تغییری را در درونشان انجام دهند» لذا وجود امام معصوم علیه السلام که بالاترین نعمت خداوند به بندگانش است و واسطه تمام نعمتهای الهی به مخلوقات است، زمانی ارزانی می گردد که بندگان درک پذیرش ایشان را بیابند. در بسیاری از تشرفات و احادیث از ناحیهی مقدسه به این اصل مستقیما اشاره شده است که حضرت از سوی شیعیان خواهان واقعی کمی دارند و مطالبهی کافی در بین آنها برای فرجخواهی نیست. یک بزرگی نقل می کرد: روزی در حرم امام هشتم علیه السلام پیرمرد سالخوردهای با گریه و زاری برای جوانان سخن می گفت. او می گفت که حضرت ولی عصر علیه السلام را در خواب دیده است و حضرت با حالتی گلهمند فرمودهاند: همین جوانان پاک و مؤمن که خدمت حضرت امام رضا علیه السلام مشرف می شوند اگر به اندازهای که به تیم فوتبالشان علاقه دارند به من و امر ظهورم علاقه داشتند ظهور من انجام گرفته بود. تا به حال دقت کردهایم طرفداران جوان فوتبال چطور تیمشان را تشویق میکنند؟ چه غیرت و شور و هیجانی برای برنده شدن تیمشان از خود نشان میدهند؟ هنگام مسابقات همه جا و هر لحظه حرف از تیم فوتبال مورد علاقهشان است. در کوچه و بازار و منزل، عشق به تیم فوتبالشان چشمشان را کور کرده و سینه چاک میکنند. آیا امام زمان علیه السلام در بین جوانان اطراف ماچنین جایگاهی دارند؟ از اصبغ بن نباته نقل شده: از امیرالمؤمنین علیه السلام شنیدم که میفرمود: «صاحب این امر (حضرت مهدی علیه السلام) شرید (رانده شده)، طرید (کنار گذاشته شده)، فرید (تک) و وحید (تنها) است». شرید: رانده شده از مردمی که آن حضرت را نشناختند و قدر وجود نعمت او را ندانستند. طرید: به کسی اطلاق میشود که کنار گذاشته شده است. امام زمان علیه السلام به راستی در این زمان طرد شده هستند؛ چراکه قدر و منزلت ایشان آنگونه که باید دانسته نمیشود و مراتب شکرگزاری عملی در برابر این نعمت عظیم الهی بهطور شایسته ادا نمی گردد. تا جایی که مردم ولی نعمت خویش را کنار گذاشتهاند و آگاهانه یا ناآگاهانه ایشان را با قلب و زبان و عمل خویش طرد کردهاند. امام مهدی علیه السلام فرمودند: فَلیعمَل کلُّ امرِی مِنکم مَا یقرُبُ بِهِ مِن مَحَبَّتِنَا؛ هر یک از شما باید کاری کند که به سبب آن به محبت ما نزدیک شود...
آیا این درست است که عدهای میگویند : زمانی ظهور امام زمان علیه السلام رخ می دهد که دنیا پر از ظلم و جور شده باشد. پس باید برای مهیا کردن زمینه ظهور به گناه و فساد بپردازیم؟
پاسخ
پاسخ : روایتی داریم با این مضمون: «یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً» که به این صورت معنی شده: حضرت مهدی زمین را پر از عدل و داد میکند همانطور که پر از ظلم و جور شده است. اما متأسفانه یک برداشت اشتباهی از روایات معصومین علیهم السلام صورت گرفته است به این شکل که عدهای با نگاهی ابتدایی می گویند: عدالت مهدوی محقق نمیشود مگر اینکه زمین پر از ظلم و جور باشد پس باید چنین اتفاقی بیفتد و نتیجه میگیرند که نباید جلوی ظلم را گرفت و حتی خودمان هم باید ظلم و گناه کنیم؛ این برداشت ناصحیح است؛ چراکه پر شدن زمین از ظلم به معنای پر شدن آن از ظالمان نیست. این پر شدن ظلم یعنی مردم همه مشتاق عدالتند اما عدهای مستکبر در حال ظلم و ستم هستند و برای همین اعتراض مردم برانگیخته میشود. این در حالی است که یک منتظر واقعی باید طالب عدل و برقراری عدالت باشد، یک منتظر واقعی باید امام خود را بشناسد و برای آنچه امامش میگوید عمل کند. بنابراین در هیج جامعهای نباید این تفکر را پذیرفت که زمینه ظهور ظلم فراوان است، بلکه کاملاً برعکس، آمادگی برای ظهور یعنی همهی مردم برقراری عدل و داد را بخواهند، همهی اقشار جامعه خواهان برقراری محبت و عدالت شوند. در روایت اماممان می فرمایند: دعا بسیار کنید تا فرج اتفاق بیفتد، یا بهترین اعمال امت من انتظار کشیدن برای فرج است. در هیچ روایتی نداریم که جایی گفته شده باشد ظلم و فساد کنید تا فرج نزدیک شود. شیعیان باید با مطالعه و اندیشه به حقیقت این موضوع پی ببرند که برداشتی نادرست از برخی روایات باعث تفکرات نادرست درباره ی موضوع ظهور شده است. پس روشن میشود که مطالعه و درک صحیح روایات تا چه حد میتواند ما را از انحرافات احتمالی حفظ کند. انشاءالله.
عندما يتم طرح موضوع الظهور، يقول البعض: إن الإمام المهدي عليه السلام لن يظهر قريبًا.
الجواب
يجب أن نقول أن هذه الآراء تتعارض مع العديد من الروايات التي تأمرنا بأن ننتظر الفرج كل صباح ومساء، وتؤكد أن الظهور سيحدث فجأة وفي وقت لا يتوقعه الناس.
أولاً، يتطلب حبنا وتعلقنا بالإمام المهدي (عجل الله تعالى فرجه الشريف) أن لا نعتقد أن الظهور سيتأخر. بالإضافة إلى ذلك، الروايات تحذرنا من التنجيم و تحثنا على التوكل والاعتقاد الحسن بالله تبارك وتعالى والتفاؤل بأمر الظهور والفرج بدلا من التشاؤم به. فقد قال الرسول صلى الله عليه وآله: "إن الله يحب الفال الحس". كما قال الإمام الكاظم (عليه السلام): "إذا قيل لنا أن هذا الأمر (الظهور) لن يتحقق إلا بعد مئتين أو ثلاثمئة سنة، وسيكون ذلك متأخرًا جدًا، فلتقل: كم هو سريع وقريب حتى يرتاح قلوب الناس ويقترب الفرج".
إذا متُ ولم أرىَ ظهور الإمام المهدي، فماذا؟ هل دعائي في ذلك الوقت كان عبثا دون فائدة؟
الجواب
في الواقع، علمنا لفترة ظهور الإمام المهدي ليس أمراّ مهما بل المهم هو ان نكون من الفائزين بحب أهل البيت و ولايتهم في الاخرة لا من الخاسرين ،لان حب اهل البيت وولايتهم مما يسال عنه في يوم القيامة. دعونا ننتبه للآيات التالية:
ثمّ في ذلك اليوم ستُسألون عن نعم الله (التكاثر: 8).
وفي رواية من الإمام الصادق عليه السلام يأتي هذا الحديث فيما يتعلق بهذه الآية: "وَاللَّهِ لَيْسَ النِّعْمَةُ بِأَكْلِ الطَّعَامِ وَشُرْبِ الشَّرَابِ، وَلَكِنَّهَا نِعْمَةُ وِلايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ"،
من جهة أخرى، يشير الله في العديد من آيات القرآن إلى أنكم البشر تُفضّلون الحديث عن الدنيا، بينما الموضوع الرئيسي هو الآخرة.
"بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ" (الأعلى: 16-17).
نرى أن هذا التفضيل المستمر للدنيا على الآخرة قد تجلى في هذا الإغواء. يعني الموضوع المطروح هو أن تكون أيدينا ممتلئة في الآخرة (في أمر مساعدة الإمام)، ولكن الإنسان يتبع النتائج الدنيوية لهذه التوصيات، ومن هذا المنطلق يعتقد أنه قد تكبد خسائر إذا لم يشهد فترة الظهور.
و في حديث عن الإمام الصادق عليه السلام، ذُكر أن الشخص الذي يكون منتظرا حقيقيًا في زمان ظهورصاحب العصر عجل الله تعالى فرجه الشريف له أختيار الرجعة في زمن ظهوره و حضوره، وإن شاء الله سنتناول هذا الموضوع في جلسات أخرى بشكل أكثر تفصيلًا.
لأن مساعدة الإمام المهدي عجل الله فرجه مخصصة لأفراد محددين وليست لي.
الجواب
من الطبيعي جدًا أن نشعر بعدم الاستحقاق والقابلية في أنفسنا لتقديم المساعدة والنصرة لصاحب العصر.فان الشيطان يحاول أغواءنامن هذا الجانب بالذات ليسبب لنا اليأس. في الإجابة يجب أن نقول: إن هذا اليأس يحدث عندما نعتبر أنفسنا غير مستحقين لمثل هذه الفرصة، فأن التوفيق لمساعدة إمام العصر عليه السلام هي فضل من الله تعالى. حسب عقيدتنا نحن نعتقد بأن أي خير في حياتنا يحدث بموافقة وتوقيع إمام العصر عليه السلام من قِبَل الله تعالى. لذا، تعلم الطرق لمساعدة إمام العصر عليه السلام وبعدها التخلص من اليأس والمحن هو بمثابة دعوة مباشرة من سموه الإلهي.
أعلم أن الامام خاطبنا بهذا لنداء: "هل من ناصر ينصرني؟ هل من معين؟"، لذا إن إنكار هذه الحقيقة من قبلنا ورفض دعوته هو بالضبط ما يريده الشيطان، ويُعتبر ذلك نوعًا من إلغاء أختيار الامام لنا والاستخفاف بدعوته.فلنحرص على عدم فقدان هذه الفرصة بسهولة.
في الحقيقة، قد أنزل الله تعالى في القرآن آية مؤثرة جدًا لمواجهة هذا الأسلوب الذي يستخدمه الشيطان لإحباط عباده وإثارة اليأس فيهم. يعتمد الشيطان على خطايا العباد و ذنوبهم حتى يجعلهم ييأسون من رحمة الله، ولكن الله يرد عليهم و يقول: "قل يا عبادي الذين أسرفوا على أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله، إن الله يغفر الذنوب جميعًا، إنه هو الغفور الرحيم" (الزمر: 53).
ا و فيحديث أخر وصف لإمام السجاد عليه السلام آل بيت رسول الله صلى الله عليه وآله بأنهم سفن النجاة التي تآمن من الهلاک، ثم يصف وضع الفئات المختلفة للأشخاص بهذا الشكل: ".فالراغب عنکم مارق واللازم لکم لاحق والمقصر في حقكم زاهق"اذا كنا نتجاهل التعرف على الإمام المهدي عليه السلام واختيارنا لمساعدته وذكر هذه الحقائق، فإنه يعني أننا قد اعتبرنا رأينا أهم من رأي الإمام الحي، الولي والقائد لنا، وهذا هو ما حذرنا منه. لنتصور أنه تم تكريم فقير ضعيف وعاجز مقابل جهوده ونجاحه في مجال معين. هل تعتقد أنه عندما يتلقى الهدية يقول: "تعلمون أنني فقير، ضعيف، أنا فلان وفلان... لأ أريد مكافأتي؟ أعطوا الهدية لغيري؟لا بل يفرح بها ويحتفظ بها ويتساءل عن أي فرصة نادرة. إذا طلب منه أحد أن يمتنع عن استلام مكافأته، لايقبل و من المستحيل أن يمنحها لشخص آخر مجانًا. تم تقديم هذه النعم لنا من قبل المولى جل جلاله، لذا يجب أن نكون شاكرين لله على هذه النعمة. من خلال جميع ما قلنا،عرفنا بأن هذه تم الشبهة و الشكوك باطلة.
عندما أحيي إمامي، أشعر بالقلق والاضطراب، لا أعرف لماذا أخاف دائمًا من حدوث شيء سيء... لا أشعر بهذا الشعور مع باقي الأئمة، لكن فقط مع الإمام المهدي (عليه السلام) ينتابني هذا القلق.
الجواب:
الجذور القرآنية:
وفقاً للآية 16 من سورة الأعراف، بعد أن طرد الشيطان من ساحة الله بسبب تكبره، أقسم بأنه سیقعد في طريق أبناء آدم القویم. فقال الشيطان لله تعالی فبما أغويتني لأقعدن لهم صراطك المستقيم
يقول الإمام الصادق عليه السلام: "الصراط المستقيم هنا هو علي بن أبي طالب (أي ولاية ذلك الإمام). ومن خلال الأدلة القرآنية نفهم إلى أي مدى يعمل الشيطان على عداوة الإنسان والتمرد على ولي أمره. لنلقِ نظرة على هذا المثال: في لعبة كرة القدم عندما يكون لاعب الهجوم في وضعية جيدة وقريب من تسجيل الهدف، يقوم الخصم بمهاجمته وإسقاطه على الأرض. هل هذا صحيح؟ هل يتعرض لهجوم إذا كان اللاعب بعيدًا عن المرمى؟ لا، لأنه لم يُعَد خطرًا جديًا على المنافس. الصداقة وتقدیم المساعدة للإمام هدفان يجب علينا تحقيقهما في هذه الحياة، وهنا قد نتعرض لاحتمال أن يعترضنا هجوم الشيطان".
أحد جوانب معاناة الشيطان في الاقتراب من الإمام المهدي عليه السلام هو إثارة القلق غير المبرر عند تحيته. وأسالیب الشيطان لمهاجمتنا وفقًا للقرآن هي زرع الوسوسة في القلب أو إعطاء وعود مضلة. إذا علمنا بعداوة الشيطان القديمة لنا، يمكننا مواجهة الشعور بالجمود العاطفي نحو الإمام أو القلق بسهولة أكبر والاستمرار في تحية الإمام ومشاركته في همومنا. لاحظ أن المريض لا يشعر بهذا القلق المفرط عند زيارت باقي الأئمة (عليهم السلام)، ولكن یصیبه هذا الإحساس عندما یتعلق الأمر بالإمام المهدي (عليه السلام). لماذا؟ لأن الإرتباط بالإمام المهدي ومعرفته يمكن أن توجه كل فرد نحو حياة عملية وتقربه من الهدف الذي خلق من أجله، وهذا ما لا یریده الشيطان. يتم التحدث والنقاش بعناية حول هذه الاختلافات في جلسات العلاج.
الجذور النفسية:
إنّ الإنسان بسبب معرفته الفطرية تجاه الإمام، عندما يقترب من إمامه يبدو وكأنه محرج من تصرفاته أمام تلك الشخصية العظيمة، ویُشکّل هذا تقدير خاطئ في ذهنه، يعتقد أنه من الممكن أن يكون الإمام قاسٍ عليه أو غاضبًا منه ويتوقع أنه سيوبخه وبشكل عام يصور الإمام بشكل خاطئ استنادًا إلى تلك الأفكار التي تدور في ذهنه، وهذا يسبب له القلق. رحمة الإمام تجاهنا أكبر من رحمة الأم والأب، توجهنا نحو إمامنا يسره سرورا كثيرا بحيث يغض النظر عن تصرفاتنا الخاطئة تماماً مثل الأب أو الأم الذي إذا ارتكب طفله العديد من الأخطاء على مر السنين يسامحه ، فإن الوالد يشعر بالسعادة عندما يتقدم الطفل نحوه ويفتح أحضانه له، ولا یطرح موضوعات مضت في السابق، ومحبته ورحمته تتجاوز ذلك. ومن ناحية أخرى، لان الانسان يعلم تماما بأعماله فالتفاته و توجهه إلی الإمام يجعله یلتفت لا شعوریاً إلی أعماله (القيامة: 14).
ویکفي کونه هو القاضي في تمييز الخير والشر (الإسراء: 14)، فيشعر فجأة بشعور عميق بالخجل في داخله، وهذا یتعلق بالتغییرات الداخلية للفرد عندما یدرك قبح أفعاله. ولكن بما أن هذا الحدث يتزامن مع إلتفاته إلى إمامه، يستغل الشيطان هذا الموقف ( تجمع المشاعر السلبية حول أفعاله) ويقوم بإغواء الإنسان، وينسب هذا القلق والاضطراب والتوتر للإمام ويربطه بالحضور المقدّس له والتعلّق به والقرب منه، حتى يقلب هذا المجال الجديد والآمن رأسًا على عقب ويجعل الفرد يشعر بالإحباط والاستسلام من الإلتفات والتوجّه نحو إمامه. عندما يُراد من الطفل أن يذهب نحو والده بعد أن قام بتصرفات سيئة، يشعر بالخجل من سلوكه وإدخال الحزن في قلب والده، لكنّ الأب دائمًا ما يكون لطيفًا معه، وليس الأب هو مصدر التوتر والاضطرابات النفسية للطفل. في الواقع، وجود بعض من الخجل والشعور بالتوتر في المواجهات الأولية أمر طبيعي جدًا، ولكن إذا أصبح ذلك سببًا لأن يلقينا الشيطان في حالة من القلق والاضطراب والخوف، فعلينا أن نواجه ذلك. حسب التجارب، يختفي هذا الاضطراب و القلق بسرعة من خلال الاستمرار في تقديم التحية للإمام والبدء في أداء الأعمال الصالحة بنية الفرج .
لماذا لم أكن على دراية بهذه الموضوعات حتى الآن، على الرغم من أهميتها الكبيرة؟
الجواب
يجب أن نقول أن من أهم اسباب الاستمرار في الجهل هو إهمالنا لأنفسنا. يشير الله في القرآن إلى أن حب الظواهر الدنيوية قد يشغلنا بحيث یقلّل من شأن حب الله ورسوله والجهاد في سبيله (وتقدیم العون للإمام المهدي عليه السلام)، وبهذه الطريقة نكون قد أصبحنا المسؤولين عن ظهور مشاكل عديدة، وأهمها تأخر غيبة الإمام المهدي (عليه السلام). دعنا نلقي نظرة على الآية التالية من القرآن الكريم:
قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (التوبة: 24)
نشیر إلی آیة ثانیة تأییداً لهذا الکلام : وإنّ کثیراً مِّنَ النَّاسِ عن آیاتنا لغافلون (يونس: 92)
بالطبع، هناك أسباب أخرى لهذا الإهمال، ومن أهم تلك الأسباب عداوة الشيطان الشديدة للإنسان فيما يتعلق بمسألة التقرّب من الإمام المهدي. قال الشيطان: "قال فبما أغویتني لأقعدنّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ" (الأعراف: 16). وفي الروايات المتعلقة بالآية، يشير إلى أن المقصود بالصراط المستقيم هو الامام علي (عليه السلام). لمزيد من المعلومات ندعوكم للمشاركة في الدورات التدريبية والعلاجية.
فلنفترض أن الامام اختارني للمساعدة وتقديم العون، فعلى أي أساس تم هذا الإختیار؟
الجواب
إنّ مسألة الإمامة هي إحدى المجالات الأكثر تأثرًا حيث يكون الشيطان في صراع مع الإنسان وأثارة الشبهات فيها باستمرار.
لتوضيح هذا الأمر، دعونا نضرب مثالاً. إذا أُخبر اليوم أحدنا أنه من أجل جهوده في مجال معين إستحقّ هدية خاصة، هل يمكن أن یرفض الهدية والمكافأة؟ بالطبع لا، هذا مستحيل لأنه لا يمكن أن یصدر من أحد. بالتأكيد سنستلم المكافأة وسنكون سعداء لأن نتائج جهودنا معترف بها وتلقّت المکانة التي تستحق.
تمّ اختبارنا بإمامة أمير المؤمنين (عليه السلام) في العوالم السالفة، وهذا موضوع يتطلب منا مناقشة مفصّلة. على الرغم من الرغبة الشديدة في التطرق إليه، إلا أننا نعتذر ونأمل أن يتاح لنا في مجال آخر الفرصة لطرحه. علينا أن ندرك أن هذه المكافأة تفوق بكثير مما نستحقه، فهي فضل من الله تعالى. حتى لو افترضنا أننا حصلنا على فرصة موالاة ومساعدة الإمام عبر القرعة، هل سنرفض هذه القرعة والفرصة والجائزة؟ لماذا إذن عندما يتعلق الأمر بموضوع إمامة أمير المؤمنين علي (عليه السلام) والإيمان بالإمام المهدي (عليه السلام) و مساعدة مولانا وتقديم العون له، تنفتح باب هذه الأسئلة والشبهات؟ هذا كله بسبب عداء الشيطان العنيد والقديم مع الإنسان بشأن موضوع الولاية والإمامة. يُنصَحُ أولئك الذين يرغبون في المزيد قراءة ومراجعة الروايات المتعلقة بآيات 16 و 17 من سورة الأعراف، أو المشاركة في الجلسات التعليمية-العلاجية التي تُقام.
ما هو تكليف سائر الناس الذين لا يعلمون بهذه الحقائق؟ أين العدالة؟
الجواب
لقد حدث في العديد من جلسات العلاج أن يطرأ فجأة على ذهن مرضانا الذين استفادوا من الجوانب المتعددة للمحتوى التعليمي والعلاجي في الجلسات سؤال مثل هذا: "حسنًا، لقد حصلت الآن على هذه المعلومات. أصبحت بحالة جيدة وتمكنت من النجاة من الاكتئاب، ولكن ماذا عن الآخرين؟ أختي، والدتي، زوجتي؟ أليس هذا ظلمًا بحقهم! ماذا يفعل هؤلاء المساكين؟!"
يعطينا القرآن مقياسًا جميلًا وعمليًا يُسمى "مسطرة" ويجب أن نشير إليها هنا. عندما ذهب نبينا موسى عليه السلام إلى فرعون ليهديه إلى الحق، سأله فرعون بغطرسة: "إذا آمنت بالله، فما بال القرون الاولى؟" (سورة طه: 51). ان فرعون (بدلاً من متابعة الحق يحرف الكلام عن موضعه) . فأجابه نبينا موسى عليه السلام قائلاً: "علمهم عند ربي في كتابٍ لا يضل ربي ولا ينسى"(سورة طه٥٢) وإجابة نبينا موسى عليه السلام في القرآن لهذا السؤال مثيرة للتأمل. يقول نبينا موسى بكل بساطة أن أمرهم مع الله. ، يبدو أن الله يُبين لفرعون أنهم عبيد لي، وليس عبيدك، أنت ليس مسؤول عنهم ولا حق لك في التساؤل عن مصيرهم.
في حياتنا، هناك العديد من الأسئلة التي لا تندرج تحت مجال فهمنا أو اختيارنا، وببساطة، لا تتعلق بنا على الإطلاق. ومع ذلك، نحن مستمرون في الاشتغال بهذه الأسئلة ونحمل آثارها السلبية في حياتنا. وأحيانًا تكون لهذه الأسئلة إجابة، ولكننا لا نتعمق في دراستها ونعيش سنوات نعتقد أن هذه الأسئلة جيدة وأن طارحهاعلى حق، وبالتالي اعتقد ان ديني ليس ذو قيمة... يمكننا ترتيب أفكارنا والتعامل مع هذه الأسئلة باستخدام هذا المقياس الجميل المستخدم في القرآن. دعونا نتحدث معًا عن فئة من هذه الأسئلة التي هي شائعة جدًا. لنلاحظ أننا لا نقول عدم طرح الأسئلة، ولكن المقصود هو تجنب الأسئلة التي تؤدي بنا إلى الضلالة . عندما أقول "ماذا عن والدتي ؟" يعني أنني أعتبرو أعتقد أن الله ليس على علم بحالة والدتي، التي هي عبده وأنا فقط على علم بحالتها وليس الله! والآن، فإننا نفترض أن والدتي لم تكن موجودة في جلسات العلاج، فإن يد الله مغلولة، ووالدتي تعاني من الظلم، والله غير عادل، و لايدرك عبده ، والآن يجب أن أفعل شيئًا! هذا يسبب لي القلق، والشيطان يحب هذا الوضع! بشكل عام، الهدف هو أن نتحكم في إدارة أسئلة عقولنا حتى لا نسوء الظن بالله. في الواقع، لاحظنا أن هناك العديد من الأسئلة التي يجب الرد عليها في الأولوية، ولكن التفكير في الأسئلة ذات الأهمية الثانوية في حياتنا لا يترك لنا الوقت للتفكير فيها. على سبيل المثال، عندما يعلم شخص أنه سيقوم برحلة طويلة ودائمة، من الحكمة أن يسأل: "ما هي أفضل وسيلة يجب أن أأخذها معي؟" ولكن إذا سأل: "هل قلتم شيئًا لأولئك الذين ذهبوا قبلي؟ هل عادوا؟ وأين هم؟ وأين أوقفتموهم؟ وما هو واجبهم؟ يجب أن أعرف ما حدث لهم وإلا فلن أكون راضيًا..." هل هذا السؤال يفيدني أنا و رحلتي؟ طبعا لا.
هل لاحظت؟
لماذا خلقنا الله لنعاني؟ إذا لم نرغب في المعاناة في هذا العالم، فما علينا ان نفعل؟
الجواب
الهدف من الخلقة: الاجابة عن هذا السؤال، واضحة في القرآن.
"مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ" (الذاريات: 56)
"العبادة" ماذا تعني؟ كلمة "عبد" تعني أن تكون عبدًا لله. العبد له بعض الخصائص التي نود أن نتحدث عنها. بشكل موجز، يعني أن يضع إرادة الرب قبل إرادته الخاصة. يعني أن يكون تمامًا خاضعًا ومطيعًا له. عندما نقول عادةً "العبادة"، تذهب أفكارنا فقط إلى مفاهيم مثل الصلاة والصوم، على سبيل المثال، ولكن معنى العبادة أوسع بكثير من ذلك. العبادة تعني الاخذ بكلام الله. السؤال الذي يطرح هنا هو "هل الله بحاجة إلى عبادتنا؟" لماذا يطرح هذا السؤال؟ لأننا نعتبر الله مشابهًا لأنفسنا وللمخلوقات، ونقارنه بها. فيما يتعلق بالبشر، عندما نطلب شيئًا من شخص ما، فهذا يعني أننا بحاجة إلى تلبية احتياجنا وبالتالي نطلب ذلك منه. نحن نعتقد بشكل خاطئ أن الله يحتاج إلينا. ومع ذلك، نحن نؤمن بإله يكون غنيًا ولا يحتاج إلى أي شيء. إلهنا هو إله ليس له حاجة. إلهنا هو إله لا يحتاج إلى عبادة المخلوقات. لأنه غني تمامًا ولا يحتاج إلى أي شيء. من خلال أن الله ليس بأي حال من الأحوال بحاجة إلى عبادتنا، يصبح واضحًا أن الهدف من الخلقة يعود إلينا. يعني أن العبودية هي هدفي، وكمالي في ذلك. لنأخذ مثالًا: المعلم الذي يعطي درسًا للطلاب في الفصل ليس بحاجة إلى مراجعة الدروس من الطلاب. مراجعة الدروس من الطالب والمضي في المراحل التعليمية هو بصالح الطالب نفسه. إذا قدم المعلم نصائح لهم، فهذا يكون من محبته ورحمته، وإلا فليس لديه احتياج إلى قراءة الدروس من أي منهم. كل طالب الذي يتبع الاستماع إلى المحاضرات وقراءة الدروس فقط هو المستفيد. كماله يكمن في هذه الدراسة كما أن كمال الإنسان يكمن في العبادة. نكتفي بذلك، وندعو الأصدقاء إلى الاستفادة من حزم التعليم والعلاج المقدمة في هذه المجموعة إذا كان لديهم الاهتمام.
ما الفائدة إذا قدمنا المساعدة للإمام من خلال أعمالنا ودعائنا، ولكن في النهاية لا نرى فترة الظهور بأنفسنا؟
الجواب
فلننظر إلى الجزء التالي من دعاء العهد:
"اجعلني من خير أنصاره وأعوانه و المستشهدين بين يديه " (جزء من دعاء العهد)
كما هو واضح، تم تعليمنا في هذا الدعاء الشريف والكثير من الزيارات والأدعية المتعلقة بالإمام المهدي عليه السلام أن نسأل الله عن مساعدة ذلك الإمام ونلتمس الدعم من الله، ولم يتم الإشارة إلى رؤيتنا للإمام أو العيش في فترة ظهوره. إذا حدث ذلك، فإنه يكون ذو قيمة ثانوية ويشكل شكلًا من أشكال التوفيق التي يمكن أن يمنحها الله لشخص ما. على سبيل المثال، في دعاء العهد بعد أن نطلب من الله التوفيق في مساعدة الإمام والاستشهاد في سبيله، في الجزء التالي وفي مرتبة أعلى، نعرض رغبتنا في رؤية الإمام أيضًا لله العلي القدير: "اللهم أرني الطلعة الرشيدة والغرة الحميدة ..."
لذا، دعونا نلاحظ أن القيمة الرئيسية الموصى بها هي السعي لاسترضاء الإمام، مساعدته وتهيئة الأرضية لظهوره. رؤية الإمام أو عدم رؤيته وفهم فترة ظهوره، على الرغم من أنها فخر، فإنها تكون ذات قيمة أقل، ليس أنها تكون بلا قيمة. نتحدث عن درجة الأهمية هنا. في الواقع، إذا تمت ملاحظة الأحاديث الواردة عن أهل البيت عليهم السلام، فإننا نجد أن الأشخاص المنتظرون الذين يمهدون الأرضية للظهور لديهم قيمة وتميز خاص، وليس الأشخاص الذين يدركون فترة الظهور أو لديهم التوفيق في رؤية الإمام شخصيًا. دعنا ننظر إلى جزء من دعاء الإمام الرضا عليه السلام لوجود الإمام المهدي عليه السلام: "يا الله، لا تبدل شخصًا آخر مكاننا، فإن هذا التغيير قد يكون سهلاً عليك، ولكنه سيكون ثمنًا باهظًا بالنسبة لنا."
اجمالا، للأسف، عدم ضبط اولويات الظهور و تحديد القضية المهدويّة هي واحدة من الأسباب الرئيسية التي تبعد الشيعة عن إحقاق الحقيقة وإعداد الأرضية للظهور وتحقيق رضا ذلك الإمام. يعني أن الأشخاص لم يتم توجيههم وإرشادهم بشكل صحيح، لذا نشهد حتى بين بعض الأشخاص الذين يعرفون إلى حد ما معارف المهدويّة، أن الاهتمام بإدراك فترة الظهور والعيش في تلك الفترة أصبح أكثر أهمية من جلب رضا الإمام. ومن المثير للاهتمام أن الأحاديث تشير أيضًا إلى غفلتنا هذه حيث تعلمنا أن الشخص الذي يصل إلى مقام الانتظار الحقيقي لا يهمه ما إذا كان يرى الظهور العام أو لا، وبهذا وصل إلى أعلى مستوى من المعرفة والعبادة وفي الواقع قد حدث الظهور في قلبه.
نظراً لتأكيد المعلمين والاساتذة فيجلسات العلاج على الدعاء للفرج هل ينبغي عدم قراءة أي من الأدعية الاخرى و المأثورة؟
الجواب
تم مناقشة تفصيلية في جلسات العلاج حول معنى التأكيد علىالدعاء للفرج ويقصد من الدعاء الفرج أن نتحكم بمشاعرنا وعواطفنا. يهدف الدعاء الفعّال والموجّه إلى عدم التفكير بالرغبات التي تُشوش عواطفنا وتؤثر أيضًا على اعمالنا وتخلق شعورًا بالفشل. لذا ليس هناك مانع من قراءة الأدعية المعتادة والاستفادة من جوانبها التعليمية.
بعضُ هذه الأدعية تحتوي حتى على طلبات دنيوية، ولا يوجد أي تناقض في أننا ينبغي أن نولي اهتمامًا لهذه العبارات أثناء قراءة الدعاء. المهم هو ان عندما تشغل الهموم الشخصية ذهننا وقلبناعلينا وباختيار جاهد ان نحاول (جهد مصاحب بصعوبة) أن نبتعد عنها وندعو بدلاً من ذلك للفرج. لذا فإن هذا الشبهة غير صحيحة، ولا أحد ينبغي أن يعتقد أننا نمنع من قراءة الأدعية القيمة التي تأتي من جانب الأئمة الطاهرين عليهم السلام. بالعكس، استمرارنا في قراءة الأدعية القرآنية ودعاء الكميل ودعاء أبو حمزة الثمالي وغيرها يتماشى جميعها مع أسلوب الحياة الذي يؤدي إلى الفرج.
إذا أقوم بالدعاء لإمامي فقط، فماذا عني أنا؟!
الجواب
يسأل أحد من عثمان بن سعيد النائب الخاص الأول للإمام المهدي عليه السلام نفس السؤال، ويشير في الإجابة إلى الحديث الشريف: "وأكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فإن ذلك فرجكم"، أي: "وكثروا الدعاء لتعجيل الفرج؛ فإن ذلك هو فرجكم". هذا يعني أنه في الأصل، من يشغل نفسه بمسألة ظهور إمامه ويدعو لإمامه، سيجد في البداية انفتاحًا في أموره الشخصية، ويمكن القول إنه قد دعا لنفسه أيضًا. قمنا بفحص هذه الأبعاد على المستويات النفسية والروحية والدنيوية بالتفصيل في جلسات العلاج. لذا، فالتفكير الذي يقول "إنني عندما أدعو لإمامي، فقد فقدت فرصة الدعاء لنفسي تمامًا" هو خاطئ تمامًا. بل على العكس، من خلال هذه الطريقة، قد ضمنت في البداية الفرج لنفسي، وقد ذكر ذلك بوضوح في كلام سيدنا المهدي عليه السلام.
ما زلتُ غير مخلصٍ في نيتي لمساعدة الإمام المهدي عليه السلام. ربما الإمام لا يرغب على الإطلاق أن يساعده شخص مثلي.
الجواب
هذا الشك والتردد أيضًا هو واحد من الفخاخ الشيطانية لكي يُبعِدَ الفرد عن الطريق الذي بدأه. الحقيقة هي أن المحب لا يستأذن من الحببب ولا تعترضه الأعذار. المقصود بالمحب هنا ليس المقصود به العاشق الواله للإمام. كلا، لا نخطئ التفسير. المقصود بالمحب هو الشخص الذي قد أدرك غفلته عن إمامه، ندم عليها، ويرغب في التعويض. هذه النية صادقة، ولكنها في بدايتها. فماذا عليه من ذنب؟ بالعكس، إن الأب يهتم أكثر بطالب الصف الأول، يقدم له مزيدًا من المساعدة. المعلم يعلم أن تلميذه في بداية الطريق، وتركيزه عليه أكبر، ويعرف جيدًا ضعفه. الإمام سعيد بقدومي واقبالي ونيتي. لقد كان ينتظر نموي لسنوات.
عنده برامج لي وسيتسلمها بنفسه. الله أعطاه الإذن بذلك. لذلك، من يكون على رأس أمر سيدنا ويرغب في العمل بأي شكل من الأشكال لظهور سيدنا يعتبر محباً. مثل هذا الشخص يدخل الميدان بجرأة عارفاً بأعداء الظهور ويعتبر وجود الأغواء الشيطانية شيئًا طبيعيًا ولا يخاف، بل بالعكس، يقبل بعقلانية أنه يجب عليه أن يستفسر عن الطريق وفقاً للموارد. يعني الكرامة والهمة الشخصية للبقاء على هذا الطريق، والتأكيد على استخدام المعرفة المكتسبة، والسعي لإيجاد وسائل لمواجهة أغواء الشيطان، والدراسة وإرادة قوية للبقاء على هذا الطريق هي علامات حبنا.
من الخطأ أن يعتقد أحد: "لأنني لا أبكي لفقد حضرته، فلست محبا"! بالعكس، عندما يكون ضروريًا، فإن سيدنا يوجد حرقة الحب في قلوبنا. بالفعل، من الممكن أن لا يريد ولا يستحسن ذلك لبعض أولاده وأحباىه، لأنه يعلم أنهم حساسون ولا يتحملون الشعور بحزنه. لذلك فلنحرص: إذا كان شخص يبكي طوال النهار من أجل إمامه، هل هو أفضل ممن يدير أعماله بحذر طوال اليوم نحو تحقيق أهداف سيدنا؟
أجد غرابة وعدم فهم في أن العالم سيكون مریحا ومملوءا بالسعادة للجميع وستكون الدنيا سعيدة ومنعمة في عصر الظهور. يعني لا أعلم كيف ستصلح هذه الدنيا وتكون في حالة سعادة مع كل هذا الخراب؟
الجواب
إذا نظرنا إلى أنفسنا وقارننا أنفسنا قبل وبعد المشاركة في جلسات العلاج، سنجد بوضوح أنه كان من الصعب علينا استيعاب كثير من الآيات والروايات قبل "دورة المنجي العلاجية الدينية ". ولكن عندما قمنا بتطبيق هذه الآيات والروايات بشكل علمي وعملي خلال فترة 10 أسابيع في حياتنا، اكتشفنا أبعادًا أكبر لها.
ووفقًا للروايات، نعلم أنه عندما يشكل الإمام حكومة عالمية، فإن تعليم العقائد الإلهية سيكون جزءًا من أولوياته. الآن تخيلوا عندما نقوم بتحقيق أبسط المفاهيم المعرفية في هذه الفترة، نجحنا في إدارة مشاعرنا وحياتنا بشكل أفضل (على الرغم من أننا لا يزال لدينا صعوبات ومشاكل في زمن الغيبة). لذلك، من المؤكد أن عندما يأتي إلامام يكون مصدر المعرفة لجميع معارف الله وتغلب على الصعوبات الكثيرة، سيزداد اهتمام البشرية بالله ووليه بشكل كبير جدًا وبالتالي ستكون الحياة في الدنيا وفقًا للتعليمات الالهية.
أي أنه بناءً على التجارب التي اكتسبناها من الدعاء للفرج خلال الفترة، أصبحت الوصفات التي ظهرت في الروايات حول فترة الظهور أكثر واقعية وقابلية للإيمان بالنسبة لنا. عندما يبدو أنه يمكن للفرد الوصول إلى مفهوم ما، فإنه يجد أيضًا أملًا أكبر فيه. ومن ناحية أخرى، طالما أن ذهن الإنسان مليء بالأسئلة والشبهات المتعددة حول مفهوم معين، فإنه لا يمكنه أن يأمل ويؤمن بهذه الظاهرة. هذا هو أحد الأسباب الهامة التي تجعل الأفراد يتجنبون الدعاء النقي والصادق لظهور المنجي. لذلك تم بذل قصارى جهد في فترة العلاج للتغلب على هذا العقبة قدر الإمكان.
آیا درست است که ما در زیارت عاشورا و یا در انتهای صلوات لعن بفرستیم؟
پاسخ
لطفاً به آیات زیر از سوره مبارکه بقره دقت کنید:
انَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ (159)
یقیناً کسانی که آنچه را ما از دلایل آشکار و [وسیله] هدایت نازل کردیم، پس از آنکه همه آن را در کتاب [تورات و انجیل] برای مردم روشن ساختیم، پنهان میکنند [تا مردم به قرآن و پیامبر ایمان نیاورند] خدا لعنتشان میکند، و لعنت کنندگان هم لعنتشان میکنند.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ (161)
قطعاً کسانی که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان است.
همانطور که دیدیم در قرآن خود خداوند دشمتان خود را لعن فرموده و مردم و فرشتگانش را نیز به آن امر کرده است، بارزترین حکمت این موضع گیری نیز مسئله ی دشمن شناسی یا همان ضرورت وجود تبری در کنار تولی ست. متاسفانه وقتی یک فرد شیعی حتی نمیداند که لعن دشمن خدا به دستور مستقیم خود خداوند است و از حکمت و مزایای آن نیز بی خبر است، خب مسلم است که به راحتی هر نقدی را بر دین و مناسک دینی اش می پذیرد. در جلسات درمان بحث کردیم که همین عدم آگاهی ها، به مرور افراد را نسبت به دین خودشان بدبین میکند. مهم ترین طرفند دشمن هم همین است که شیعه از درون به اعتقادات خویش تردید کند، باورش را از دست بدهد و سست گردد.
چرا انقدر یاری امام و این روش زندگی کار دشواریست؟ نمیشد این راه کمی آسانتر بود؟!
پاسخ
در قرآن یک آیه ای وجود دارد که به روشنی موقعیت انسان و حرکت وی به سوی خداوند را روشن می کند. به آیه زیر دقت کنید:
يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ؛ اى انسان، حقاً كه تو به سوى پروردگار خود بهسختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى كرد» (انشقاق:6). می بینیم که به دشوار بودن این راه در قرآن اشاره شده است. در جلسات درمان هم مفصل بحث کردیم که مصداق والاترین حد بندگی، رسیدن به درجه ای از انتظارحقیقی ست. مازاد بر آنچه گذشت اشاره به دو حدیث زیبا در این حوزه سختی راه را به واقع شیرین می کند.
قَالَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَا عَلِیُّ اَعْجَبُ النَّاسِ اِیمَاناً وَ اَعْظَمُهُمْ ثَوَاباً قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَی بَیَاض؛ یا علی! عجیبترین مردم از جهت ایمان و عظیمترین ایشان از جهت یقین گروهی هستند که در آخرالزمان زیست میکنند، زیرا ایشان به دیدار پیامبر نپیوستهاند، و حجت از ایشان غائب است، ولی ایشان به نوشتهای (کتابهای روایات معصومین) ایمان آوردهاند.
عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ عَلیهِ السَّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ علیهِ و آلِه ذَاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ اَصْحَابِهِ اللَّهُمَّ لَقِّنِی اِخْوَانِی مَرَّتَیْنِ فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ اَصْحَابِهِ امَا نَحْنُ اِخْوَانُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَا اِنَّکُمْ اَصْحَابِی وَ اِخْوَانِی قَوْمٌ فِی آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ یَرَوْنِی لَقَدْ عَرَّفَنِیهِمُ اللَّهُ بِاَسْمَائِهِمْ وَ اَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ یُخْرِجَهُمْ مِنْ اصلاًبِ آبَائِهِمْ وَ اَرْحَامِ اُمَّهَاتِهِمْ لَاَحَدُهُمْ اَشَدُّ بَقِیَّةً عَلَی دِینِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ اَوْ کَالْقَابِضِ عَلَی جَمْرِ الْغَضَا اُولَئِکَ مَصَابِیحُ الدُّجَی یُنْجِیهِمُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَة؛ ابوبصیر و او از امام محمد باقر علیه السلام روایت نموده که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله روزی در جمعی از اصحاب خود دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنمایان. اصحاب عرض کردند: یا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: نه! شما اصحاب من هستید، برادران من مردمی در آخرالزمان هستند که به من ایمان میآورند، با این که مرا ندیدهاند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پیش از آن که از صلب پدران و رحم مادرانشان بیرون بیایند، به من شناسانده است. ثابت ماندن یکی از آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلمانی، دشوارتر است و یا مانند کسی است که پارهای از آتش چوب درخت «غضا»را در دست نگاه دارد. آنها چراغهای شب تار هستند، پروردگار آنان را از هر فتنه تیره و تاری نجات میدهد.
عاقبت ما که تا کنون اینقدر نسبت به اماممان غافل بودهایم چه میشود؟
پاسخ
در پاسخ به این سوال بهتر است به آیه ای از قرآن اشاره کنیم.خداوند در آیه 117 هود می فرماید: «وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ؛ و پروردگار تو بر آن نبوده تا آبادىهايى را كه مردمش اصلاحگرند به ظلم و ستم هلاك كند». یعنی روشن است مادامی که فردی یا جمعی تصمیم بر اصلاح بگیرند خداوند آنها را هلاک نمیکند. به بیانی دیگر زمانی که فرد یا افرادی درصدد جبران و اصلاح بر آیند مشمول رحمت خداوند هستند. پس هرچند غفلتی که صورت پذیرفته بزرگ بوده است اما شکر که فرصت جبران هنوز باقی ست. لذا بهتر این است که بر رفع غفلت ها و نشر معرفت متمرکز باشیم تا ان شاءالله باشد که موجبات رضایت خداوند و امام زمانمان را فراهم آوریم.